عبور از پل پیوند: فرهنگ فولکوریک بختیاری در معماری ادبی استاد خرم سعیدی

محمد شریفی

معمولاً مهندسان‌اند که با طراحی و احداث پل‌ها، دو منطقه‌ی جغرافیایی جدا از هم را به هم پیوند می‌زنند و ارتباطی مبارک میان آن‌ها برقرار می‌سازند. اما گاه ادبا، شاعران و هنرمندان چنان پلی استوار و زیبا میان فرهنگ اقوام، جوامع و ملل می‌سازند که به شکلی ناخودآگاه در دل انسان‌ها همبستگی و دلبستگی ایجاد می‌شود و زمینه‌ساز مسئولیت‌پذیری اجتماعی می‌گردد.

من هرگز توفیق زیارت استاد خرم سعیدی را نیافتم، ولی آثار و نوشته‌های گرانقدر ایشان را در فضای مجازی پیوسته می‌خوانم و مهمان همیشگی وبلاگ پرمحتوایش هستم. آثار او را با جان و دل مرور می‌کنم و از آن‌ها نیرو می‌گیرم. خرم، شاعر برجسته‌ی بختیاری است که مدتی در دیار ییلاقات البرز، در کنار چشمه‌سارها و جنگل‌های انبوه شهریار، درست مانند حافظ که در کنار آب رکن‌آباد و گلگشت مصلا سرشار از غزل و ترانه می‌شد، می‌سراید.

اما من، در شرجی‌های خرماپزان اهواز، در میان گرد و غبار و خاکسترهای” هورالعظیم آتش‌گرفته، در حوالی فلرهای نفت و گاز و شهری که از فضای سبز و طراوت تهی شده است، ناخواسته به ذوق می‌آیم و یاد دوستان نادیده‌ای از جنس خرم را گرامی می‌دارم.

استاد خرم سعیدی، از سلاله‌ی اصیل بختیاری باب دیناران هفت‌لنگ، از طایفه‌ی سهید و تیره‌ی بنگو، اهل زاگرس و دیار ایذه مالمیر، مهد تمدن عظیم ایلام، در مهرماه ۱۳۳۹ چشم به جهان گشود. ذوق سرشار خدادادی در بستر زیستی و فرهنگی ایشان، وی را به اوج توانمندی و اصالت رساند.

ایشان، پس از سال‌ها سرایش شعر به زبان فارسی معیار، از ابتدای دهه هشتاد به زبان مادری خویش روی آورد و با بهره‌مندی از دانش ژرف زبان‌شناسی و ادبیات کهن ایران همچون پهلوی و اوستا و شناخت عمیق از فرهنگ اقوام زاگرس‌نشین، نظام شعری نیمایی را در قالب زبان بختیاری به‌گونه‌ای بدیع و وزین بازآفرینی کرد؛ گنجینه‌ای ماندگار در ادبیات معاصر ایران.

نگاه استاد سعیدی به زبان مادری، فراتر از ابزاری بیانی، نگاهی است زنده و پویا به عنصر هویت و حافظه تاریخی اقوام، که در پژوهش‌ها و تأملات گسترده‌ی ایشان به وضوح به چشم می‌خورد و نویدبخش فردایی روشن برای زبان و فرهنگ بختیاری است.

خرم سعیدی در عرصه‌ی شعر، ترکیبی از متون فولکلوریک و تأملات فلسفی را درآمیخته و با بهره‌گیری از صنایع ادبی سنتی و نوین، اشعاری خلق کرده است که به تأمل در سرشت انسان، هستی، و پیوند او با طبیعت و جامعه می‌پردازد. او با نگاهی ژرف و بیانی نافذ، شور زندگی و غم وجود را در قالب واژگانی نغز و موسیقایی به تصویر می‌کشد.

علاوه بر شعر، استاد سعیدی با نگارش مقالات پژوهشی در حوزه‌های زبان‌شناسی، اسطوره‌شناسی و ادبیات ایران کهن، از جمله زبان پهلوی و اوستا، به عنوان متفکری جامع‌نگر و استاد فرهیخته در فرهنگ ایران زمین شناخته شده است؛ مردی که با صبر و حوصله‌ی ستودنی، در راه شناخت و اعتلای زبان و فرهنگ بومی خود گام برداشته است.

از منظر اخلاقی و انسانی، خرم سعیدی تجسم تواضع، فروتنی و صداقت در عرصه‌ی فرهنگ است؛ شاعری متعهد، فرهنگ‌دوستی بی‌نظیر و پژوهشگری سخت‌کوش که با تمام وجود در پاسداری از زبان مادری و ارتقای ادب فارسی و بختیاری کوشیده و میراثی بی‌بدیل از خود بر جای گذاشته است.

آثار فاخر او همچون «مه نو»، «سوگ سرود»، «زمونه»، «مثنوی دویتی»، «پاییز» و «بی عروس» که در وبلاگ پرمحتوایش منتشر شده‌اند، گواهی است بر ژرفای نگاه و وسعت دامنه‌ی اثرگذاری او در حوزه‌های ادبی و فرهنگی.

بدین سان، خرم سعیدی را می‌توان از برجسته‌ترین چهره‌های فرهنگی و ادبی ایران دانست که در هم‌آمیختن اصالت بومی با فضای گسترده‌ی ادب معاصر ایران، نقشی تاریخی و ماندگار ایفا کرده است؛ مردی که با جان و دل در جستجوی حفظ زبان، هویت و اندیشه‌ی سرزمین خویش است و چراغ فروزان فرهنگ و زبان بختیاری را به نسل‌های آینده روشن نگاه می‌دارد.
سعیدی تا الان چهار کتاب نوشت:

۱- بازی های بومی ایذه. انتشارات همسایه سال ۱۳۹۹
۲- بونه ی دل سروده های دو دهه شعر گویشی بختیاری انتشارات ایل دخت سال ۱۴۰۱
۳- فرهنگ اشارات و کنایات بختیاری سال۱۴۰۳ انتشارات ناهونته
۴- آنتولوژی شعر لری از لک تا ممسنی سال ۱۴۰۴ انتشارات ناهونته.
همچنین کتاب های زیر را نیز آماده چاپ هستند.
۱- فرهنگ لغات عوامانه بختیاری
۲- فرهنگ عامه مردم ایذه ( زهشت و کنشت )
در ادامه، مشتی از نمونه‌های گرانسنگ اشعار این استاد فرهیخته را به حضور خوانندگان عزیز تقدیم می‌کنم. این اشعار برگرفته از فضای نیمایی بختیاری و با زبان غنی و موسیقایی ایشان نوشته شده‌اند:

🔹مه نو
مه نو، مه نو، مه نو
بهار آمد و زمین خفته بیدار شد
بوی نان گرم و عطر شبنم‌ها پیچید

💌سوگ سرود
ای دیار خشکیده‌ام، گُلم پژمرده
از اشک آسمان تو بی‌خبر ماندم
همچو پرنده‌ای زخمی، بال شکسته
در بستر غم تو بی‌کس و تنها ماندم

🔶زمونه
زمونه گذشت و ما همچنان در این راه
دنبال رد پاهای بادهای کهنه
هر برگ که ریخت، هر صدا که رفت
از خود می‌پرسم: «این دنیای سرد چرا؟»

💠مثنوی دویتی
(به زبان بختیاری)
شیر یَه دا خَردیمه، همه مون از یک سینه
دل به دل راه داره، جاده‌ها همینه
از دل زاگرس برمی‌آد آواز باد
خاک ما همیشه سبز، همیشه آباد

🔸پاییز
برگ‌ها چون شعری رنگین به زمین می‌ریزند
صدای سکوت پاییز را می‌شنوم
دلم پر از حسرت‌های ناگفته
در قاب باد، نقاشی شده است پاییز

🔹بی عروس
شهر خالی است از لبخندهای شیرین
خانه‌ها سرد و بی‌روح شده‌اند
بی عروس مانده کوچه‌ها، بی‌همسایه
زیر سایه‌های سنگین زمانه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهار + شش =