منوچهر برون
در روزگاری نه چندان دور، واژهی «طلاق» چنان هراسی در دلها میانداخت که شنیدنش نیز غریب و تلخ بود.
خانواده حرمت داشت، زن و مرد با تمام سختیها، زیر یک سقف میماندند و زندگی را با صبوری و مهر میدوختند. امروز اما آمارها چیز دیگری میگویند؛ از هر پنج ازدواج، سه تا چهار مورد به جدایی میانجامد. جامعهای که باید بستر عشق و همدلی باشد، درگیر تنهاییهای مدرن و دیوارهای نازک عاطفه شده است.
باید پرسید: چرا جامعه ما به این سمت رفته است؟
پاسخ در چند واژه نهفته است؛ فقر، بیکاری، فشار اقتصادی و بحران امید.
وقتی مرد در تأمین معاش درمیماند، وقتی زن در اضطراب فردا نفس میکشد، وقتی جوانان آرزوهایشان را در صف اجارهخانه و قسط وام دفن میکنند، عشق، بیپناه میشود.
فقر، نه فقط جیبها، که دلها را نیز تهی میکند. خانواده در این میان قربانی نخست است؛ قربانی ساختاری که در آن امنیت روانی و اقتصادی در هم گره خوردهاند.
اما فقر تنها دلیل نیست. جامعه امروز گرفتار شتاب زندگی ماشینی است. در گذشته، گفتوگو میان زن و شوهر، میان خانوادهها، راهی برای آرام کردن دلها بود. امروز اما گفتگو جای خود را به پیامهای کوتاه و قهرهای خاموش داده است. «تحمل» که روزی فضیلت بود، اکنون به «ناتوانی» تعبیر میشود و جدایی به جای گفتوگو نشسته است.
از سوی دیگر، آموزشهای پیش از ازدواج در جامعه ما هنوز جایگاه واقعی خود را پیدا نکردهاند. بسیاری از جوانان بدون درک عمیق از مسئولیت، وارد زندگی مشترک میشوند و نخستین تندباد اختلاف، کشتی عشق را واژگون میکند. در حالی که اگر آموزش مهارتهای ارتباطی، صبر، تفاهم و مسئولیتپذیری از نوجوانی در نظام آموزشی ما نهادینه شود، میتوان بسیاری از این جداییها را پیش از وقوع درمان کرد.
در گذشته، خانوادهها و بزرگترها پناهگاه زوجهای جوان بودند. اکنون اما، با گسترش زندگی شهری و فردگرایی، آن حمایت عاطفی و اجتماعی نیز کمرنگ شده است. «خانه» دیگر فقط چهاردیواری است نه مأمن روح و جان.
در این میان، نقش رسانهها و نهادهای فرهنگی نیز حیاتی است. رسانه باید به جای ترویج تجملگرایی و عشقهای سطحی، به تبیین مفهوم واقعی خانواده و پایداری آن بپردازد. فیلمها و سریالها باید به جای عادیسازی جدایی، الگویی از همراهی، همدلی و گذشت ارائه دهند.
طلاق، پایان یک رابطه نیست؛ نشانهی شکافهای عمیق در بنیانهای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی ماست.
برای درمان آن باید از ریشه آغاز کرد:
از مدرسه، از آموزش درست عشق و مسئولیت، از تأمین معیشت جوانان، از ترویج گفتوگو و احترام متقابل.
اگر خانواده را محور توسعه بدانیم، آنگاه هر طلاق، فقط فروپاشی یک زندگی نیست، بلکه شکست یک جامعه در حفظ انسانیت خویش است.
طلاق را نمیتوان با قانون کم کرد، اما میتوان با عشق، آگاهی و عدالت، از آن پیشگیری کرد.