صداقتِ بدون راه‌حل؛ نسخه‌ای که جامعه را ناامید می‌کند

محسن قدیری با درج یادداشتی در اقتصاددان نوشت : سخنان اخیر مدنی‌زاده در دانشگاه شریف بار دیگر یک حقیقت تلخ را نمایان کرد: وقتی دولتی برنامه ندارد، بحران‌گویی را جایگزین حکمرانی می‌کند.
وزیر اقتصاد، به‌جای ارائه راه‌حل یا ترسیم مسیر خروج از شرایط سخت، فهرستی از مشکلات را برشمرد؛ از «وضع خیلی بد است» گرفته تا «۶۵۰ هزار نفر افزایش بیکاری»، «تحقق کمتر از ۵۰ درصد مالیات» و پرسش پایانی «از کجا پول بیاوریم؟».

هیچ‌کس در سختی شرایط تردیدی ندارد؛ اما مسئله در نقش گوینده است.
وزیر اقتصاد تحلیل‌گر بیرونی نیست؛ او خود بخشی از راه‌حل است. وقتی مقام اجرایی فقط صورت مسئله را تکرار می‌کند و از ارائه برنامه طفره می‌رود، عملاً این پیام را می‌دهد که:
«بحران بزرگ است و ما هم کاری از دستمان برنمی‌آید.»

این رویکرد، برخاسته از سیاست ارتباطی دولت چهاردهم است؛ دولتی که از ابتدا «بیان مشکلات» را مساوی با «صداقت» دانست و آن را به‌عنوان یک افتخار بر سینه زد. اما شفافیتی که با نقشه همراه نباشد، تبدیل به ناامیدی می‌شود.

برای فهم بهتر تفاوت رویکردها، تنها کافی است رفتار این دولت را با دولت شهید رئیسی مقایسه کنیم.
دولت رئیسی کشور را در یکی از سخت‌ترین مقاطع تاریخ تحویل گرفت: تورم بالای ۶۰ درصد، خزانه خالی، بدهی‌های انباشته، کرونا، اختلال جهانی در زنجیره تأمین و فشارهای بی‌سابقه خارجی.
اما حتی یک‌بار از زبان رئیس‌جمهور شنیده نشد که بگوید: «پول نداریم»، «وضع فاجعه است» یا «نمی‌دانیم چه کنیم».
بر خلاف آن، دولت گذشته با کار و برنامه تورم را کاهش داد، رشد اقتصادی را مثبت کرد، تولید نفت و پالایش را بالا برد و مسیر پروژه‌های عمرانی را دوباره باز کرد—بدون هیاهو و بدون بحران‌نمایی.

این تفاوت مهمی است:
دولت توانمند بحران را مدیریت می‌کند؛ دولت ناتوان، بحران را تبلیغ می‌کند.

وقتی وزیر اقتصاد در دانشگاه شریف فقط از شدت طوفان می‌گوید، اما هیچ نقشه نجاتی ارائه نمی‌دهد، این «صداقت» نیست؛ این اعتراف به فقدان مدیریت، فقدان برنامه و فقدان اراده اصلاح است.
دانشگاه جای «درددل» نیست، جای «سیاست‌گذاری و ارائه راه‌حل» است. وقتی راه‌حل حذف می‌شود، بحران‌گویی تبدیل به یک سیاست می‌شود؛ سیاستی که جامعه را ناامیدتر و سرمایه اجتماعی را فرسوده‌تر می‌کند.

بحران‌گویی جانشین برنامه نمی‌شود؛ همان‌طور که توصیف موج‌ها جایگزین ناخدایی کشتی نیست.
دولت چهاردهم اگر می‌خواهد اعتماد بازگردد، باید بداند مردم از زبان مسئولان نه شنیدن بحران، بلکه مشاهده اقدام و برنامه می‌خواهند.
جامعه امروز ایران بیش از هر چیز به سه چیز نیاز دارد:
اعتماد، برنامه و افق روشن—و بحران‌گوییِ بدون راه‌حل، هیچ‌کدام از این‌ها را فراهم نمی‌کند.

مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.

ع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

8 − دو =

پربازدیدترین ها