علیرضا عباسنیا، جامعهشناس عضو شورای سردبیری با درج یادداشتی در اقتصاددان نوشت : این نوشتار با اتکا به تحلیل یک مورد افشاگری پس از استیضاح وزیر اقتصاد پیشین ایران (عبدالناصر همتی) و همچنین افشاگری های ایلان ماسک درباره دونالد جی ترامپ و … ، نظریهای با عنوان «پنهانکاری ساختاری» را تبیین میکند. مطابق این نظریه، افراد تا زمانی که در ساختار قدرت حضور دارند، بهطور عامدانه یا ناگزیر از بیان نارساییها و فسادهای درونساختاری خودداری میکنند، اما پس از حذف یا برکناری، سکوت خود را شکسته و به افشاگری میپردازند. این الگو نه فقط در ایران، بلکه در ساختارهای قدرت جهانی نیز مشاهده میشود. مقاله با تحلیل جامعهشناختی این الگو، به پیوند آن با نظریههای کلاسیک و مدرن قدرت، بهویژه دیدگاههای پیر بوردیو درباره میدان قدرت، عادتواره و سرمایه نمادین میپردازد.
مقدمه
در روزهای اخیر، عبدالناصر همتی، وزیر سابق اقتصاد ایران که بهتازگی استیضاح و برکنار شده است، سکوت خود را شکسته و در اظهار نظری صریح مدعی شد که بسیاری از نمایندگان مجلس در قبال استیضاح از وی درخواست پستهایی چون عضویت در هیأتمدیره یا مدیرعاملی داشتهاند. وی همچنین تأکید کرد که نخواسته با مجلس «کلکل» کند، زیرا تصمیم نمایندگان از پیش مشخص بوده است. در ظاهر، اینگونه اظهارات بهعنوان «افشاگری» مطرح میشود، اما در واقع، این نوع کنش، بخشی از یک الگوی فراگیرتر در رفتار صاحبان قدرت پس از حذف از ساختار رسمی قدرت است.
هدف این یادداشت، تبیین یک الگوی جامعهشناختی برگرفته از این رخداد و موارد مشابه در ساختارهای قدرت ایران و جهان است. ما این الگو را «پنهانکاری ساختاری» مینامیم.
مفهوم نظری پنهانکاری ساختاری
«پنهانکاری ساختاری» به وضعیت یا الگویی اطلاق میشود که در آن، افراد یا کنشگران حاضر در ساختارهای قدرت، از افشای فساد، ناکارآمدی یا نابرابریهای موجود خودداری میکنند؛ نه الزاماً از سر رضایت یا مشارکت، بلکه به دلایلی همچون مصلحتسنجی، وابستگی متقابل، ترس از حذف، یا منافع شخصی. این سکوت، بخشی از «عادتواره»ای است که کنشگر در ساختار قدرت کسب کرده و آن را «بدیهی» میپندارد. اما بهمحض حذف شدن از ساختار (مثلاً پس از استیضاح، عزل، استعفا یا تغییر دولت)، همان فرد زبان به نقد و افشا میگشاید.
این وضعیت، بهطور ساختاری بازتولید میشود؛ یعنی ساختار قدرت بهگونهای تنظیم شده است که افشاگری در زمان حضور در قدرت نهتنها هزینهزا، بلکه در بسیاری موارد غیرممکن است. بنابراین، حقیقت سیاسی در فرآیند کنشگری فردی نه در زمان مسئولیت، بلکه در دوران «پساحضور» در قدرت آشکار میشود.
نمونههای تطبیقی جهانی
همچنان که در پیش گفته شد، این پدیده به ایران محدود نمیشود. جان بولتون، مشاور امنیت ملی سابق دونالد ترامپ، در دوران مسئولیتش در دولت آمریکا سکوت اختیار کرد، اما پس از ترک قدرت، با انتشار کتاب «اتاقی که در آن اتفاق افتاد» به افشاگری علیه رئیسجمهور وقت پرداخت. ایلان ماسک، در کشمکش با دونالد ترامپ، بسیاری از واقعیتهای تعاملات پشتپرده را افشا کرد که به نظر می رسد پیشتر بهدلیل منافع مشترک یا وابستگیهای سیاسی و اقتصادی سکوت اختیار کرده بود.
در هر دو مورد، ما با وضعیتی مشابه مواجهایم: افراد، تا زمانی که بخشی از قدرت هستند، به پنهانکاری تن میدهند؛ اما پس از خروج، ساختار سکوت میشکند. این امر میتواند برای کسب سرمایه نمادین، تطهیر چهره، مظلومنمایی، یا حذف رقبای سیاسی صورت گیرد.
جامعهشناسی میدان و قدرت
از دیدگاه پیر بوردیو، میدان قدرت ساختاری است که در آن سرمایههای نمادین، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی برای کسب موقعیت رقابتی مبادله میشوند. در این میدان، کنشگران مجبور به رعایت قواعد نانوشتهای هستند که بوردیو آن را «عادتواره» مینامد. سکوت در برابر فساد یا ناکارآمدی در درون میدان قدرت، اغلب بخشی از این عادتواره است.
افشاگری پس از حذف از قدرت، نوعی بازتنظیم رابطه فرد با میدان است. فرد حذفشده میکوشد با افشای مسائل، سرمایه نمادین تازهای برای بازگشت به میدان یا بازسازی اعتبار خود کسب کند. در نتیجه، میتوان گفت «پنهانکاری ساختاری» نوعی رفتار سازگار با منطق بقاء در میدان قدرت است، نه صرفاً امری اخلاقی یا غیراخلاقی.
نقد ساختار های حکمرانی
اگرچه ممکن است برخی سخنان همتی در ایران و جان بولتون و ایلان ماسک در ایالات متحده و نمونه های دیگر داخلی و بین المللی را در چارچوب و به نیت مظلومنمایی، تسویهحساب سیاسی یا حتی حقیقتگویی پس از حذف مطرح شده، بررسی نمایند، اما نکته بنیادینتر به باور نگارنده در تحلیل جامعهشناسانه آن است که چنین رخدادهایی محصول «برخی ساختارهای معیوب حکمرانی» هستند؛ ساختارهایی که در آن شفافیت در زمان
مسئولیت، هزینهبر و گاه غیرممکن است و اغلب افراد تنها پس از حذف، امکان یا انگیزه افشاگری مییابند.
تا زمانی که ساختار قدرت به جای شفافیت، منطق تبانی، ترس، وابستگی و منفعت شخصی را بازتولید کند، این پدیده تکرار خواهد شد. ازاینرو، «پنهانکاری ساختاری» تنها یک ویژگی فردی یا اخلاقی نیست، بلکه محصول شرایط ساختاری قدرت نیز می تواند باشد که دومی شاید اثراتش بسیار بیشتر از اولی خود را می نمایاند.
نتیجهگیری
نظریه پنهانکاری ساختاری به ما این امکان را میدهد تا افشاگریهای پساحذف را نه بهعنوان کنش فردی صادقانه یا غیرصادقانه، بلکه بهعنوان الگوهای ساختاری قدرت تحلیل کنیم. در چنین تحلیلی، افشاگریهای پس از برکناری، بیش از آنکه ما را به حقیقت برسانند، نشانهای از ضعف شفافیت در زمان تصدی مسئولیت هستند.
از این رو به طور خلاثه می شود این گونه بیان کرد که مبارزه با فساد، ناکارآمدی و بیاعتمادی عمومی، تنها از مسیر اصلاح ساختارهای قدرت و میدانهای سیاسی ممکن خواهد بود؛ نه صرفا با تکیه بر افراد و افشاگریهای موردی پس از برکناری توسط آنها، چرا که ساختارها به مثابه بستر شکل گیری رفتارها و کنشهای مختلف کارگزاران نقشی مهم تر و فراتر ایفا می نمایند.
منابع
منابع فارسی:
اظهارات عبدالناصر همتی در مورد استیضاح، شبکههای خبری و خبرگزاریهای رسمی جمهوری اسلامی ایران، خرداد ۱۴۰۴.
بوردیو، پیر. (۱۳۹۰). درباره تلویزیون و سلطه ژورنالیسم. ترجمه ناصر فکوهی. تهران: نشر نی.
بوردیو، پیر. (۱۳۹۷). میدان، سرمایه و عادتواره. ترجمه ناصر فکوهی. تهران: نشر نی.
شفیعی، حمیدرضا. (۱۴۰۲). سیاست و پنهانکاری در جمهوری اسلامی. فصلنامه جامعهشناسی سیاسی ایران، شماره ۲.
منابع انگلیسی:
Bolton, J. (2020). The Room Where It Happened: A White House Memoir. Simon & Schuster.
Musk, E. & Trump, D. (2024). Public Exchanges on Truth Social and X. Various Posts.
Bourdieu, P. (1993). The Field of Cultural Production. Columbia University Press.
Bourdieu, P. (1990). The Logic of Practice. Stanford University Press.
Goffman, E. (1959). The Presentation of Self in Everyday Life. Anchor Books.
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع