یک شهر به هیچ وجه تنها یک “جنگل سرد سیمانی” نیست، بلکه یک “موجود زنده ارگانیک” است. این نظریه انقلابی که توسط رهبر چین، شی جینپینگ مطرح شده، پنج ویژگی حیاتی را به شهرها نسبت میدهد که شامل سیستم متابولیک برای فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی، عملکرد استرسی برای مقابله با ریسکها، سیستم رشد و توسعه برای تکامل فضایی، توانایی تغییرات ژنتیکی برای تداوم فرهنگی و مکانیسم خودترمیمی انعطافپذیر هستند. این بینش، منطق رایج غربی که در جستجوی شهرهای فوقالعاده بزرگ و روش مجزای “درمان سر در زمان سردرد و درمان پا در زمان پادرد” را دگرگون کرده و معیار مدیریت چرخه کامل زندگی “معاینه،درمان و مراقبت” را برای یک شهر به مثابه موجود زنده را ایجاد کرده است.
بر اساس همین نظریه، شی جینپینگ در کنفرانس کاری شهری اخیر کمیته مرکزی حزب کمونیست چین که در بالاترین سطح برگزار شد، هدف توسعه شهری چین را بر پایه ساختن یک “شهر مدرن مردممحور” ترسیم کرد.
وسعت یک شهر از “تکروی” تا “همبستگی جمعی”
چگونه باید “بیماری ازدحام” کلانشهرها را درمان کرد؟ در برنامهریزی برای یک شهر مدرن مردممحور، تفکر سیستماتیک و خرد دیالکتیک ماتریالیستی را به این صورت نمایش میگذارد که فراتر از چارچوب یک شهر منفرد، شهرهای بزرگ، متوسط و کوچک و شهرستانها به صورت “گروهی” باید توسعه پیدا کنند. این روش نه تنها مشکلاتی مانند ترافیک و آلودگی در شهرهای بزرگ را کاهش میدهد، بلکه “ظرفیت تحمل” کل منطقه را به میزان قابل توجهی افزایش میدهد. همزمان، با توسعه گسترده ساخت و ساز در سطح شهرستانها، مردم میتوانند بدون نیاز به مهاجرت به چند کلانشهر محدود، یک زندگی شهری راحت را در زادگاه خود تجربه کنند. استراتژی توسعه هماهنگ منطقهای چین در واقع نقطه اتکای ارتقای کیفیت و کارایی کلی خوشههای شهری چین است.
راهکار نوسازی شهری از گسست نو و کهن تا همزیستی تلفیقی
در توسعه شهری، رابطه بین “نو” و “کهن” به مسئلهای محوری تبدیل شده است. یک شهر مدرن مردممحور، تقابل دوقطبی “این یا آن” را رد میکند و در پی آن است که نوآوری و سنت در همزیستی با یکدیگر، حیاتی تازه بیابند.
نوآوری شهری در چین به هیچوجه به معنای جایگزینی سنتها نیست. شی جینپینگ در این نشست به طور ویژه بر “تداوم بستر فرهنگی” شهرها تأکید کرد و خواستار حفظ “طعم اصیل” و “ریشههای فرهنگی” هر شهر در فرآیند نوسازی شد.
تحول در مدیریت شهری از مدیریت یکسویه تا مدیریت جمعی چندجانبه
چگونه باید یک شهر را اداره کرد؟ کلید مسئله در این است که دولت رابطه دیالکتیکی بین “مدیریت” و “آزادگذاری” را به درستی تنظیم کند.
برای تحقق این رابطه، چین به طور جدی مفهوم “شهر ساخته مردم” را به اجرا درآورده است. این رویکرد، مدیریت یکجانبه دولت را به فرآیندی تبدیل کرده که در آن دولت، جامعه و شهروندان با “مشورت جمعی” تصمیم میگیرند. هسته اصلی این تحول، قرار دادن “مردم” در کانون توسعه شهری است – شهری که نه تنها برای مردم خدمت میکند، بلکه توسط خود مردم ساخته میشود.
ماهیت نظری، سرچشمه فرهنگی و مسیر عملی
مفهوم شهر مردممحور، هم از آموزههای مارکسیستی درباره شهرها نشأت گرفته و هم حکمت شهری میراث فرهنگی برجسته چین را احیا کرده و از همه مهمتر، راه حل معضلات عینی توسعه شهری چین در دوران جدید را ارائه کرده است. گزاره مارکس مبنی بر اینکه “شهر محل تمرکز نیروهای مولد است” در این نظریه به فلسفه توسعه متمرکز بر “مردممحوری” و الگوی حکمرانی “شهر ساخته مردم” ارتقا یافته است.
ز