تاریخ انتشار : یکشنبه 10 تیر 1403 - 14:51
کد خبر : 170695

سفرنامه

دکتر سید میثم شفیعی مطهر

سفرنامه آمریکای جنوبی (قسمت چهارم. خاطره ریودوژانیرو)

سفرنامه آمریکای جنوبی  (قسمت چهارم. خاطره ریودوژانیرو)

‍ گرچه امروزه پایتخت برزیل به برازیلیا منتقل شده است ولی ریودوژانیرو سال های طولانی پایتخت برزیل و حتی مدت کوتاهی پایتخت پادشاهی پرتغال بوده است. به همین خاطر بیشتر جاذبه های گردشگری برزیل در این شهر قرار دارد. صبح اولین روز اقامت در ریودوژانیرو را با پیاده روی به سمت پله های رنگارنگ سلارون

گرچه امروزه پایتخت برزیل به برازیلیا منتقل شده است ولی ریودوژانیرو سال های طولانی پایتخت برزیل و حتی مدت کوتاهی پایتخت پادشاهی پرتغال بوده است. به همین خاطر بیشتر جاذبه های گردشگری برزیل در این شهر قرار دارد.
صبح اولین روز اقامت در ریودوژانیرو را با پیاده روی به سمت پله های رنگارنگ سلارون در یکی از محله های فقیرنشین شهر شروع کردیم.
در سال ۱۹۹۰یه هنرمند آس و پاس به نام سلارون که ساکن همین کوچه بود تصمیم گرفت با جمع آوری کاشی های رنگارنگ ضایعاتی از کل شهر ، بیش از دویست پله موجود در کوچه را تزئین کند. پیگیری وپشتکار کار او توجه دوستان و رهگذران را جلب کرد و کم کم مورد توجه رسانه‌ها و گردشگران بین المللی قرار گرفت و از نقاط مختلف جهان برای او کاشی های مختلف فرستادند. یکی از این کاشی ها هم با نشان شیروخورشید مربوط به ایران بود که با کمی جستجو توانستم آن را پیدا کنم.
اما سلارون سرنوشت غم انگیزی پیدا کرد. در یکی از روزهای سال ۲۰۱۳ جسد او را در حالی که اثرات سوختگی روی آن بود ، روی همین پله ها پیدا کردند. قاتلی پیدا نشد و پلیس علت مرگ را خودکشی اعلام کرد.
بعد از دیدن پله های سلارون، قدم زنان به طرف یکی دیگر از آثار تاریخی شهر به نام قنات کاریوکا رفتیم.
در مسیر، کارتون خواب ها زیاد به چشم می خوردند.
این کانال حدود سیصد سال پیش برای انتقال آب به مرکز شهر ساخته شده و بعدا به عنوان پلی برای عبور ترامواهای اسبی و برقی استفاده می شده است.
درباره ناامنی در برزیل و به خصوص شهر ریودوژانیرو زیاد شنیده و خوانده بودم. در ریو محله هایی به نام فاولا (معادل حلبی آباد خودمان) وجود دارد که قدرت باندهای تبهکاری در آن ها از پلیس بیشتراست و دولت های مختلف در برزیل هنوز موفق به ریشه کنی آن ها نشده اند.
به دلیل شهرت این فاولا ها، بعضی از ساکنان آن ها تورهایی برای دیدن این محله ها ترتیب می دهند. من کنجکاو بودم تا یکی از این فاولا ها را از نزدیک ببینم ولی نمی دانستم که قرار است به زودی اهالی فاولا به سراغ من بیایند😂.
بعد از دیدن قنات به طرف کلیسای جامع شهر رفتیم که به شکل هرم ساخته شده است. من از دور مشغول عکاسی از این کلیسا بودم که یک مرد قوی هیکل با دو متر قد در روز روشن به قصد گرفتن موبایلم به من حمله ور شد و من را پخش زمین کرد. گرچه موبایل چینی من چندان گران قیمت نیست ولی همه بلیط ها و همه اطلاعات مربوط به سفر را فقط در موبایل ذخیره کرده بودم و از دست دادن آن باعث دردسر زیادی برایم می شد.
من که غافلگیر شده بودم، فقط محکم موبایلم را نگه داشتم و با داد و فریاد همسر و بچه ها و جلب توجه ماشین های عبوری، مهاجم دست خالی فرار کرد. گرچه آرنجم زخمی شد و دنده هایم تا آخر سفر درد می کرد ولی موبایلم سلامت ماند😄.
همه وحشت زده تا داخل کلیسا دویدیم ولی عظمت کلیسا و جمعیتی که آنجا بود خیلی زود آرامش را به ما برگرداند و من طبق روال مشغول ادامه عکاسی شدم😀.

دکتر سید میثم شفیعی مطهر

عکس های این سفرنامه را می توانید در اینستاگرام دنبال کنید.
https://www.instagram.com/shafiei_motahar

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

چهار + هشت =