محمودرضا خواجه نصیری نوشت: بازار طلا در ایران، پس از دورهای از بازدهی تغییر مسیر سرمایه می دهد که نشانههایی از مهاجرت نقدینگی به بازارهای مصرفی و مالی است.
در اقتصادهای تورمزده، سرمایهگذاری نه فقط واکنشی به سود، بلکه پاسخی به نااطمینانی است. بازار طلا در ایران، طی ماههای اخیر، نقش پناهگاه امن را ایفا کرده و با بازدهی تعدیلشده با ریسک، سرمایهگذاران را به خود جذب کرده است. اما این وضعیت، بهطور طبیعی پایدار نمیماند. نظریه همگرایی بازدهی نشان میدهد که شکاف میان کلاسهای دارایی در بلندمدت تعدیل میشود و سرمایهها بهدنبال فرصتهای تازه، مسیر خود را تغییر میدهند.
به گزارش اقتصاددان به نقل از بازار ، اکنون، با کاهش جذابیت طلا و افزایش انتظارات در بازارهای مصرفی و مالی، نشانههایی از چرخش سرمایه دیده میشود چرخشی که اگر با سیاستگذاری هوشمند همراه شود، میتواند موتور محرک رونق اقتصادی باشد. محمودرضا خواجه نصیری در یادداشتی اختصاصی برای بازار به این موضوع پرداخته که در ادامه می خوانید؛
«در اقتصادهای درگیر تورم و نااطمینانی، سرمایهگذاری نه فقط یک انتخاب مالی، بلکه نوعی واکنش روانی به فضای کلان است. در ماههای اخیر، بازار طلا در ایران به مأمن اصلی سرمایهگذاران تبدیل شده؛ بازاری که با نقش پناهگاه امن، توانسته بازدهی تعدیلشده با ریسک بالاتری نسبت به سایر کلاسهای دارایی ارائه دهد. اما آیا این روند پایدار است؟ و مهمتر، آیا فصل مهاجرت سرمایه به بازارهای دیگر فرا رسیده؟
بازار طلا در شرایط فعلی، با جذب نقدینگی و حفظ قدرت خرید سرمایهگذاران، عملکردی فراتر از انتظار داشته است. اما طبق نظریه همگرایی بازدهی، شکاف میان کلاسهای دارایی در بلندمدت پایدار نمیماند. بهعبارت دیگر، سرمایهای که امروز در طلا آرام گرفته، فردا ممکن است بهدنبال فرصتهای تازه، مسیر خود را تغییر دهد.
وقتی سود به سبک زندگی تبدیل میشود
سرمایهگذاران خرد، پس از تجربه سود در بازار طلا، بهطور طبیعی بخشی از این سود را به مصرف انتظاری اختصاص میدهند. این رفتار، با مفاهیم «اثر ثروت» و «جانشینی دارایی» قابل توضیح است. در نتیجه، بازارهایی چون املاک، خودرو و کالاهای بادوام، مقصد بعدی این سرمایهها خواهند بود. این انتقال، نه فقط اقتصادی، بلکه فرهنگی است؛ بازتابی از تلاش برای ارتقاء کیفیت زندگی متناسب با ثروت جدید.
در سوی دیگر، سرمایهگذاران نهادی و کلان، با نگاه به آربیتراژ بازده، بهدنبال چرخش پرتفوی هستند. آنها بخشی از سرمایه طلا را به بازار سهام منتقل میکنند تا از همگرایی نرخ بازده تعدیلشده با ریسک بهرهبرداری کنند. این حرکت، اگر با اصلاحات ساختاری و شفافیت در بازار سرمایه همراه شود، میتواند موتور محرک رشد بورس در ماههای آینده باشد.
با فرض ثبات نسبی در فضای سیاسی و اقتصادی، پیشبینی میشود که نرخ بازده انتظاری طلا تا پایان سال کاهش یابد. این افت جذابیت، انگیزه خروج تدریجی سرمایه را تقویت میکند. اما این سناریو بهشدت به ریسکهای برونزا وابسته است؛ از تحولات ژئوپلیتیک گرفته تا سیاستهای پولی و ارزی. در این میان، نقش سیاستگذاران حیاتی است: اگر بتوانند با اتخاذ سیاستهای هوشمندانه، مسیر چرخش سرمایه را به سمت بازارهای مولد هدایت کنند، شاید بتوانند اقتصاد را از رکود به رونق منتقل کنند.
در نتیجه گیری می توان گفت سرمایه، همواره بهدنبال بازدهی و امنیت است. بازار طلا، اگرچه در ماههای اخیر میزبان خوبی بوده، اما نمیتواند مقصد نهایی باشد. اکنون، با کاهش تدریجی جذابیت طلا، فصل مهاجرت سرمایه آغاز شده است. اما اینکه این سرمایهها به کدام بازار وارد شوند مصرفی، مالی یا تولیدی بستگی به سیاستگذاری، اعتمادسازی و اصلاحات ساختاری دارد. فصل جدید آغاز شده، اما هنوز نقشه راه روشن نیست.
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع