زیان‌های ثانیه‌ای فیلترینگ

فیلترینگ اینترنت در ایران به مرحله‌ای رسیده که دیگر نمی‌توان آن را یک سیاست محدودکننده ساده دانست.

فیلترینگ اینترنت در ایران به مرحله‌ای رسیده که دیگر نمی‌توان آن را یک سیاست محدودکننده ساده دانست. این سیاست به موتور خاموش‌کننده رشد، توسعه و حتی آینده اقتصادی کشور تبدیل شده است. این سیاست که سال‌ها با عنوان «صیانت»، «نظم‌دهی» یا «حفظ امنیت» توجیه شد، امروز با ارقام و واقعیت‌های آشکار نشان می‌دهد که نه‌تنها دستاوردی نداشته بلکه شبکه ارتباطی و اقتصاد دیجیتال ایران را با هزینه‌ای نجومی و مستمر روبه‌رو کرده است. وقتی سید‌ستار هاشمی، وزیر ارتباطات در نخستین سفر استانی خود در پاییز‌۱۴۰۳ صراحتا اعلام می‌کند «عدم‌النفع بخش ارتباطات کشور از فیلترینگ بیش از ۵۰‌هزار میلیارد تومان است»، این جمله فقط یک آمار نیست؛ اعترافی است سنگین از سوی بالاترین مقام اجرایی حوزه ارتباطات درباره اینکه سیاستی که سال‌ها از آن دفاع می‌شد، عملا یک زیان انباشته ملی ایجاد کرده است. مهم‌تر اینکه حالا با گذشت یک‌سال از آن سخنان روشن است که این عدد نه ثابت مانده و نه کوچک‌تر شده، بلکه هر ثانیه در حال رشد است.

به گزارش اقتصاددان به نقل از جهان‌صنعت  ،  مشکل اصلی فیلترینگ این است که نه‌تنها هزینه می‌تراشد بلکه مانع شکل‌گیری ثروت می‌شود. اقتصاد دیجیتال در همه جهان بر پایه آزادی دسترسی، سرعت، رقابت، شفافیت و اتصال جهانی بنا شده اما در ایران هرکدام از این مولفه‌ها به شکلی تضعیف شده است. وقتی دسترسی به سرویس‌ها، وب‌سایت‌ها، پلتفرم‌ها و خدمات پایه اینترنتی با اختلال و انسداد همراه است، یعنی بخش بزرگی از اقتصاد که باید محرک رشد باشد از ابتدا با دستبند وارد میدان می‌شود. فیلترینگ فقط یک محدودیت محتوایی نیست بلکه یک محدودیت در تجارت، نوآوری، همکاری بین‌المللی، سرمایه‌گذاری و حتی در انگیزه نیروی متخصص است. این همان چیزی است که باعث می‌شود خسارت ۵۰‌هزار میلیارد تومانی تنها «قله کوه یخ» باشد، نه کل واقعیت.

واقعیت این است که فیلترینگ ضربه را در سه سطح شرکت‌ها، زیرساخت و سرمایه انسانی وارد کرده است. در سطح شرکت‌ها، هزاران کسب‌وکار آنلاین که روزی بر پلتفرم‌های جهانی فعالیت می‌کردند امروزه یا تعطیل شده‌اند یا مجبورند با هزینه‌هایی سیار بالاتر و نتیجه‌ای بسیار کمتر کار کنند. ابزارهای تبلیغات دیجیتال، تحلیل داده، سرویس‌های ابری، سیستم‌های ارتباطی و ده‌ها زیرساخت حیاتی دیگر یا مسدود شده‌اند یا با کندی و اختلالی مواجه هستند که عملا عملکرد طبیعی را غیرممکن می‌کند. این یعنی شرکت‌ها مجبورند نیروی بیشتر، هزینه بیشتر و زمان بیشتر صرف کنند تا خدماتی ضعیف‌تر ارائه دهند. این خود یک «تورم پنهان» است که روی دوش کل اقتصاد سنگینی می‌کند.

در سطح زیرساخت، فیلترینگ باعث کاهش کیفیت شبکه، افزایش تلفات پهنای باند، اختلال در تبادل داده با سرورهای خارجی و کاهش پایداری خدمات شده است. وقتی وزیر ارتباطات می‌گوید که «۱۰‌درصد درخواست‌های کاربران برای دسترسی به سایت‌های خارجی اصلا پاسخ دریافت نمی‌کند»، یعنی تقریبا یک‌دهم اینترنت کشور عملا بی‌اثر شده است. این یعنی نه فقط کاربر عادی بلکه هر شرکت، موسسه، استارتاپ و کسب‌وکاری که به اینترنت جهانی نیاز دارد با تاخیر، خطا و قطعی‌های مداوم مواجه است. زیرساخت ارتباطی کشور در چنین شرایطی نه می‌تواند توسعه یابد و نه می‌تواند سرمایه جذب کند. اپراتورها دائما از نبود درآمد کافی گلایه می‌کنند و در نهایت راه‌حل‌شان همیشه «افزایش قیمت اینترنت» است. در واقع مردم نه بابت بهبود خدمات بلکه بابت جبران خسارت فیلترینگ پول بیشتری می‌پردازند اما خطرناک‌ترین ضربه در حوزه سرمایه انسانی است. نخبگان، برنامه‌نویسان، متخصصان شبکه، فعالان استارتاپی و نیروهای خلاق حوزه فناوری عملا با این پیام روبه‌رو شده‌اند که «اینجا اینترنت آزاد، زیرساخت قابل پیش‌بینی و چشم‌انداز روشن وجود ندارد.» نتیجه‌اش موجی از مهاجرت است. خروج هر متخصص در حوزه فناوری برابر است با از دست رفتن سرمایه‌ای که سال‌ها برای آموزش، تجربه و مهارت او صرف شده است. این خروج به معنای خالی شدن ستون فقرات اقتصاد دیجیتال است. مهاجرت نخبگان در ایران یک دلیل عمده دارد و آن نبود امکان رشد در سایه فیلترینگ است.

از سوی دیگر یکی از اثرات ویرانگر فیلترینگ، ایجاد یک بازار زیرزمینی پر سود برای فروش فیلترشکن است؛ بازاری که نه شفاف، نه قانونی و نه تحت نظارت است. میلیاردها تومان پول مردم ماهانه به جیب گروه‌هایی می‌رود که در هیچ نظام مالیاتی ثبت نشده‌اند. این پول که می‌توانست در گردش اقتصادی کشور باشد و به شرکت‌ها، استارتاپ‌ها یا خدمات قانونی برسد اما امروزه تبدیل شده به مالیات خاموشی که مردم برای نفس کشیدن در اینترنت باید پرداخت کنند. فیلترینگ عملا بزرگ‌ترین مشوق بازار سیاه ارتباطی بوده است. وقتی خسارت‌ها اینقدر واضح، سنگین و ادامه‌دار است، سوال اصلی این است که چرا این سیاست همچنان ادامه دارد؟ چرا باوجود اعتراف رسمی بالاترین مقام حوزه ارتباطات به زیان عظیم فیلترینگ، اصلاحی جدی در آن صورت نمی‌گیرد؟ پاسخ ساده است: فیلترینگ به ابزاری برای کنترل بدل شده و هنگامی که ابزار کنترل در ساختاری تثبیت می‌شود، تغییر آن دشوار می‌گردد حتی اگر به کشور ضربه بزند اما هزینه این تداوم را مردم و اقتصاد می‌پردازند، نه تصمیم‌گیرندگان.

در شرایطی که جهان به سمت تحول دیجیتال، انقلاب هوش‌مصنوعی، اقتصاد داده‌محور و تجارت الکترونیک جهانی پیش می‌رود، ایران با سیاست فیلترینگ عملا خود را از قافله عقب نگه داشته است. این دقیقا همان چیزی است که بسیاری آن را «خودتحریمی دیجیتال» نامیده‌اند. اگر کشوری دسترسی آزاد به اطلاعات و ارتباطات نداشته باشد، حتی با وجود سرمایه انسانی و ظرفیت‌های بالا نیز نمی‌تواند در اقتصاد جهانی نقش‌آفرینی کند.

امروز وقتی به وضعیت اپراتورها، شرکت‌های اینترنتی، استارتاپ‌های تعطیل شده، انجمن‌های صنفی معترض، کیفیت پایین اینترنت، تورم در قیمت بسته‌ها و از دست رفتن اعتماد عمومی نگاه می‌کنیم، می‌بینیم همه نشانه‌ها به یک علت ریشه‌ای (فیلترینگ) می‌رسند. اگر این سیاست وجود نداشت، حجم عظیمی از سرمایه، نوآوری، فرصت و رشد به جای خاموش شدن، در اقتصاد کشور به گردش درمی‌آمد. زیرساخت تقویت می‌شد، کیفیت افزایش می‌یافت و اپراتورها مجبور نبودند هر سال قیمت را بالا ببرند. از این‌رو، آن ۵۰‌هزار میلیارد تومان فقط سند یک خسارت نیست، سند شکست کامل یک سیاست است؛ سندی که می‌گوید ادامه این مسیر فقط اتلاف ثانیه‌ای سرمایه و فرصت است. اگر قرار است آینده اقتصاد ایران بر پایه فناوری، هوش‌مصنوعی و ارتباطات شکل بگیرد، نمی‌توان با نگاه قدیمی و محدودکننده آن را مدیریت کرد. سیاستگذاران نه با ترس بلکه با واقع‌بینی به این موضوع نگاه کنند که فیلترینگ نه کشور را امن‌تر کرده، نه نظم بیشتری آورده، نه اقتصاد را تقویت کرده بلکه تنها نتیجه‌اش زیان سنگینی است که همچنان ادامه دارد.

مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.

 

ع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهار − 3 =