به گزارش مجله اقتصاددان آقای دکتر مجید سجادی پناه , عضو شورای سردبیری با درج یادداشتی نوشت : در یادداشتِ پیشین نوشتم که «حمله به ایران قطعی است، اما زمانِ آن با اشغالِ غزه جابجا شد.» از منظرِ نظامی و لجستیکی، همزمان انجامِ حمله به ایران و اشغالِ کاملِ غزه، نیرویی گسترده، سلاحهای انبوه و پشتیبانیِ لجستیکی عظیمی میطلبد—و اسرائیل نه چنین ارتشی دارد و نه چنین ذخایری. تقسیمِ نیرو میانِ دو جبههی متمایز، بهمعنای تضعیفِ توانِ ضربه در هر دو میدان است؛ و در جنگی که تمرکزِ نیرو نداشته باشی، جز شکست چیزی نصیبت نخواهد شد.
از سوی دیگر، همه میدانند که عملیات علیهِ تهران تصمیمی یکشبه نیست. حمله به ایران نیازمندِ ائتلافِ بینالمللی و توانِ نظامیِ گسترده با همکاریِ نزدیک—یا حتی مشارکتِ مستقیمِ آمریکا—است. بنابراین رژیمِ صهیونیستی از حمله منصرف نشده است؛ آنچه تغییر کرده، نیتِ صهیونیستی نیست، بلکه صرفاً زمانبندیِ آن جابجا شده است. غزه تقویمِ حمله به ایران را به تعویق انداخت؛ اما با همگراییِ نشانهها، حمله به ایران در ۶۰ روزِ آینده بسیار محتمل بهنظر میرسد و نباید غافلگیر شد. هر کس خیال میکند تلآویو از این هدف منصرف شده است، یا خواب است یا فریب خورده.
.
همگرایی نشانهها و ارزیابی استراتژیک مسیرهای تشدید درگیری ها
در دو هفته اخیر مجموعهای از نشانههای استراتژیک بهطور همزمان ظاهر شدهاند که بهنظر میرسد از هماهنگی عمیق میان نهادهای سیاسی و نظامی ایالات متحده و اسرائیل حکایت دارند. فراخوان بیسابقه فرماندهان ارشد نظامی آمریکا به پایگاه کوانتیکو، پیامهای مبهم ترامپ «ظهور یک رویداد ویژه در خاورمیانه»، و گزارشهای مداوم رسانههای اسرائیلی درباره احتمال حمله به ایران، همگی حاکی از آن است که آمریکا و اسرائیل خود را برای یک تصمیم بزرگ آماده میکنند.
این نشانهها لزوماً به معنای تعیین تاریخ دقیق حمله نیستند، بلگر بیشتر بیانگر آنند که ایالات متحده در حال دستیابی به بالاترین سطح آمادگی نظامی بهمنظور پشتیبانی از دیپلماسی اجباری است. برنامهریزی برای یک عملیات نظامی گسترده علیه ایران به پایان رسیده، اما اجرای آن منوط به نتیجه تلاشهای دیپلماتیک فشرده در روزهای آینده است.
شکست حملات مشترک خردادماه اسرائیل و آمریکا در نابودی کامل برنامه هستهای ایران—بهویژه تأسیسات زیرزمینی فردو—باعث شده است ایران از غنیسازی اورانیوم بعنوان یک دستاورد ملی دست برندارد و این مقاوت فشار شدیدی بر تصمیمگیرندگان واشنگتن و تلآویو وارد کرده است.
در این میان، واکنش محتاطانه روسیه و چین به درگیری قبلی، به ایالات متحده و اسرائیل این سیگنال را داده است که احتمال مداخله مستقیم این دو قدرت بزرگ در یک درگیری جدید بسیار پایین است. این خویشتنداری، هزینههای استراتژیک اقدام نظامی را کاهش میدهد و احتمال اجرای یک عملیات قاطعتر را افزایش میدهد.
بسیج نظامی بیسابقه در ایالات متحده : پیامی غیرعادی
در اواسط ماه گذشته وزیر دفاع آمریکا دستور داد صدها فرمانده ارشد نظامی از سراسر جهان به پایگاه کوانتیکو در ویرجینیا فراخوانده شوند. این فراخوان که شامل افسران با درجه بالا (ژنرال و دریادار) از مناطق مختلف عملیاتی از جمله خاورمیانه، اروپا، آفریقا و هند-اقیانوسیه بود، بهگفته بسیاری از مقامات نظامی فعلی و سابق، در تاریخ ارتش آمریکا بیسابقه است.
اگرچه رسماً اعلام شد این گردهمایی برای بحث درباره «استانداردهای اخلاقی نظامی» برگزار میشود، اما مقیاس آن—نزدیک به ۸۰۰ افسر ارشد از ۸۳۸ افسر ارشد امریکا —نشان میدهد هدف اصلی بسیار فراتر از یک جلسه آموزشی است. این حجم از حضور فرماندهان ارشد در یک مکان، هم از نظر امنیتی خطرناک است و هم از نظر عملیاتی غیرمعمول، مگر آنکه هدف، هماهنگی برای یک عملیات بزرگ باشد.
این گردهمایی دو پیام کلیدی دارد:
۱. “انسجام داخلی فرماندهی”: در صورت تصمیم به اقدام نظامی، دولت باید اطمینان یابد که تمامی فرماندهان ارشد از استراتژی جدید حمایت کرده و آن را بهدرستی اجرا خواهند کرد. حضور فیزیکی آنها در یک مکان، تضمینی است برای انتقال یکپارچه دستورات و کاهش احتمال تردید یا مقاومت داخلی.
۲. “هماهنگی جهانی”: دعوت از فرماندهان مناطق غیرمرتبط با خاورمیانه—مانند اروپا و هند-اقیانوسیه—نشان میدهد که ایالات متحده در حال آمادهسازی برای سناریویی است که ممکن است فراتر از منطقه خاورمیانه گسترش یابد، از جمله درگیریهای نیابتی، حملات سایبری، یا تنش در تنگههای بینالمللی.
پیامرسانی سیاسی ترامپ: ابهام هدفمند یا سیگنال استراتژیک؟
در روز گذشته دونالد ترامپ در پیامی توئیتری از «فرصتی واقعی برای عظمت در خاورمیانه» سخن گفت و اظهار داشت که «همه برای چیزی ویژه آمادهاند». این پیام همزمان با آغاز دور جدیدی از دیپلماسی فشرده میان آمریکا و اسرائیل منتشر شده است
این عبارت مبهم، دو هدف را دنبال میکند:
– “مدیریت انتظارات”: اگر دیپلماسی موفق شود، دولت میتواند هرگونه توافق را بهعنوان یک «دستاورد تاریخی» یا «عظمت» سیاسی معرفی کند.
– “فشار حداکثری”: اگر دیپلماسی شکست بخورد، پیام ترامپ افکار عمومی و بازیگران منطقهای را برای پذیرش یک اقدام نظامی بزرگ آماده کرده است.
در واقع، این پیام بخشی از استراتژی «دیپلماسی اجباری» است: یا ایران به توافق میرسد، یا با پیامدهای نظامی روبهرو میشود.
محاسبات اسرائیل: چرا اکنون؟
رسانههای اسرائیلی در هفتههای اخیر بارها از احتمال «حمله قریبالوقوع» به ایران سخن گفتهاند. این گزارشها تنها تحلیل خبری نیستند؛ بلکه بخشی از ارتباطات استراتژیک اسرائیل برای آمادهسازی افکار عمومی داخلی و بینالمللی هستند.
پس از جنگ ۱۲ روزه ، که بهرغم خسارات سنگین، نتوانست تأسیسات فردو را نابود کند، اسرائیل اکنون به این نتیجه رسیده که برای جلوگیری ازپیشرفت های هسته ای ایران، نیاز به عملیاتی «حداکثری» دارد؛ عملیاتی که احتمالاً نیازمند مشارکت مستقیم آمریکا، استفاده از تسلیحات ویژه برای اهداف عمیق زیرزمینی، و پذیرش ریسک بالای تلفات و مقابله منطقهای است.
سناریوهای پیشرو و پیامدهای احتمالی
با توجه به همگرایی نشانهها، بهنظر میرسد ایالات متحده و اسرائیل خود را برای یک تصمیم سرنوشتساز در بازه ۶۰ روز آینده آماده میکنند. سه سناریوی محتمل عبارتاند از:
۱. “توافق دیپلماتیک اضطراری”: ایران در ازای امتیازات اقتصادی و امنیتی، غنیسازی ۶۰ درصدی را متوقف کرده و اجازه بازرسیهای گسترده را میدهد. این سناریو نیازمند عقبنشینیهای سخت از سوی کشور ماست.
۲. “حمله محدود و هدفمند”: اسرائیل با پشتیبانی محدود آمریکا، اقدام به حملهای دقیق علیه تأسیسات کلیدی میکند، بدون آنکه وارد جنگ گسترده شود. این گزینه احتمالاً تنها چند ماه برنامه هستهای ایران را مجددا به تعویق میاندازد.
۳. “عملیات گسترده و چندمرحلهای”: آمریکا و اسرائیل بهطور مشترک عملیاتی گسترده علیه کلیت زیرساختهای هستهای، نظامی و حتی نهادهای حاکمیتی ایران اجرا میکنند. این سناریو میتواند به یک جنگ منطقهای طولانی و پرهزینه بینجامد.
پیام هشدار ایران به قدرتهای جهانی
در حالی که برخی بازیگران خارجی با شتاب به سمت درگیری میروند، ایران بار دیگر تأکید میکند که جنگ در دستور کار ما نیست؛ اما اگر کسی بخواهد شعلهای بیفروزد، باید پیامدهای آن را بهخوبی بداند:
۱- “امنیت انرژی جهان گروگان آتشافروزی خواهد شد”: هرگونه اقدام نظامی علیه ایران، امنیت تنگه هرمز و شریانهای حیاتی انتقال نفت و گاز را به خطر میاندازد. جهان باید خود را برای جهشهای ویرانگر در قیمت انرژی آماده کند.
۲- “دیپلماسی جایگزینی ندارد”: بستن درهای مذاکره و حرکت به سوی تحریم یا حمله، تنها ایران را به سمت بازنگری جدی در تعهدات هستهای سوق میدهد. در این صورت، آنچه غرب میخواهد مهار کند، سریعتر و گستردهتر احیا خواهد شد.
۳- “روسـیه و چین اینبار به سکوت بسنده نخواهند کرد”: تصور اینکه تهران در صورت حمله تنها خواهد ماند، خطای محاسباتی است. موازنههای ژئوپلیتیک، قدرتهای بزرگ را ناگزیر به ورود در صحنه میکند، و این یعنی گسترش بحران فراتر از منطقه.
۴- “جنگ در خاورمیانه به معنای بیثباتی جهانی است”: برخلاف تصور برخی طراحان، هیچ درگیری محدودی در این منطقه وجود ندارد. اگر آتش گشوده شود، دود آن به تمام پایتختهای جهان خواهد رسید.
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع