دل‌نوشته یک دانشجو پس از گفت‌وگوی تلخ سه استاد بزرگ

اقتصاددان :  دل‌نوشته یک دانشجو پس از گفت‌وگوی تلخ سه استاد بزرگ؛ موسی غنی‌نژاد، طبیبیان و رنانی «دلم شکست وقتی پدران فکریم این‌گونه با هم سخن گفتند»
نمی‌دانید آن لحظه‌ای که متن‌های شما را علیه یکدیگر خواندم، چه حالی داشتم.
چون شما واژه نمی دانم،تا حالم را توصیف کنم.
دشمن به شادمان کردید…
دست‌مریزاد!
شما را چه شده است؟
استاد غنی‌نژاد عزیز،
شما به من آموختید که نقد علمی، زیربنای توسعه است.
این چه واژگانی‌ست؟
«آشفته‌ذهن»، «تفنن متوهم» و «کاسب فکری»؟
آیا این همان نقد علمی‌ست؟
فریدمن و گلبریث هم این‌گونه یکدیگر را لگدمال نکردند.
آن اعتبار علمی که به آن می‌نازید، با این متن به دست می‌آید؟
در جای جای مقالات خود بیان فرمودید
نقد علمی اگر با احترام همراه نباشد به جدل بی ثمر تبدیل می شود.
استاد طبیبیان گرامی،
شما برایم نمونه‌ی تحلیل‌هایی استوار بر تجربه، مدلسازی، و آرامش عقلانی بودید.
این چه پاسخی بود؟
کجاست آن صبر آکادمیک؟
مگر سال‌ها با هم زندگی نکرده‌اید، که این‌گونه با واژه‌ها همدیگر را اعدام می‌کنید؟
فراموش نمی کنم که فرمودید
علم آموزی بدون مدارا با دیگر دیدگاه ها به خود فریبی می انجامد.
استاد رنانی عزیز،
شما همیشه از «نظام دانایی» سخن می‌گویید؛ از گفت‌وگو، از زیربناهای فرهنگی توسعه.
اما آیا همین نظام دانایی، از ما نمی‌خواهد که پیش از طرح چنین ادعاهای مهمی در حوزه‌ی زیست‌شناسی تطبیقی، شواهد علمی محکم ارائه دهیم؟
ادعای تفاوت کورتکس مغزی، آن‌هم در بسترهایی چنین حساس، بدون ارجاع علمی، می‌تواند مسیر گفت‌وگو را به ورطه‌ی سوءتفاهم‌های عمیق و حتی نژادپرستانه بکشاند.
استاد رنانی عزیز،
شما خود به ما آموختید که استفاده از نام و اعتبار دیگران بدون رضایت، حتی اگر قانونی باشد، اخلاقی نیست و حرمت اندیشه و گفت‌وگو را خدشه‌دار می‌کند.
من نه در جایگاه قضاوتم، نه تخصصی دارم که به‌راستی محتوای علمی شما را تحلیل کنم.
اما من همان دانشجویی‌ام که شما به او یاد دادید گفت‌وگو اصل است؛
که علم با تفاوت دیدگاه زنده می‌ماند، نه با برچسب و طرد.
اگر شما، الگوهای فکری ما، این‌گونه با یکدیگر سخن بگویید،
ما دانشجویان از چه کسی گفت‌وگو را بیاموزیم؟
استادان بزرگوارم،
دوباره ما را به میز گفت‌وگو بازگردانید.
دوباره، به‌جای داوری، به ما درس بدهید.
از شما می‌آموزیم که هیچ‌کس معصوم نیست،
و…
خطا، بخشی طبیعی از فرآیند یادگیری و بلوغ فکری انسان است؛
مسئله آن‌گاه معنادار می‌شود که فرد در پرتو خودآگاهی و نقادی درونی، به بازاندیشی بپردازد و مسیر رشد عقلانی و نهادی خویش را با جدیت بیشتری دنبال کند.
اکنون که بار دیگر نوشته‌های شما را با تأملی ژرف‌تر خواندم،
دریافتم که شاید بسیاری از حقیقت‌ها را ندانم؛
پس چرا باید کودکانه داوری کنم؟
ایمان دارم که نیت خیر، در دل‌های شما بی‌گمان موج می‌زند.
چگونه می‌توان سخنان علمی و اخلاقی گذشته شما را فراموش کرد؟
این‌بار، با عشقی عمیق‌تر و احترامی ژرف‌تر،
آن‌ها را نه چون جمله‌ای ساده،
بلکه همچون آیاتی مقدس
بر نردبان رشد علمی‌ام می نویسم؛
تا همیشه چراغ راه فهم، فروتنی، و گفت‌وگویم باشند.
✍️ دانشجویی از نسلی که هنوز امید دارد به اساتید فرهیخته اش…
محمود ناظمی
۱۴۰۴/۰۳/۱۵

مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.

 

ع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوزده + 17 =