17مردادماه در ایران بهعنوان «روز خبرنگار» شناخته میشود و روزنامهها و رسانههای برخط هرساله فرا رسیدن این روز را بهانه قرار میدهند تا از وضعیت «آزادی بیان» و «آزادی رسانه» در این مملکت سخن بگویند و از دلایل این اوضاع وخیم رسانهها و نیز از مصائب و آثار نامبارک این اوضاع بر وضعیت کلی حکمرانی در کشور. امسال هم به همین بهانه به سراغ محمدصادق جوادیحصار رفتیم تا از او بهعنوان چهرهای که پایی در کنشگری سیاسی دارد و دستی در کار رسانه و تحلیلگری سیاسی، در این رابطه طرح پرسش کنیم. محمدصادق جوادیحصار که بهعنوان یکی از اعضای ارشد حزب اعتماد ملی، همواره پیگیر کار و کنشگری سیاسی بوده و درحالحاضر نیز در قامت سخنگوی این تشکل سیاسی اصلاحطلب فعالیت میکند، اگرچه همواره در این چند دهه گذشته بهعنوان یک تحلیلگر سیاسی، رابطهاش را با مطبوعات و کار روزنامهنگاری حفظ کرده اما احتمالا مهمترین تجربهاش در این حوزه، به سالهای پایانی دهه۷۰ خورشیدی بازمیگردد. سپیدمان دوران اصلاحات که کماکان بهعنوان دوران شکوفایی مطبوعات در ایران شناخته میشود و جوادیحصار نیز بهعنوان مدیرمسوول روزنامه «توس» از چهرههای تاثیرگذارش بود.
به نظر شما کار رسانهای و روزنامهنگاری در دنیای امروز که دوران تسلط شبکههای اجتماعی است، چطور ممکن است. در واقع اولا به نظر شما مطبوعات چطور میتوانند در این فضای متکثر و چندصدایی به حیات خود ادامه دهند و ثانیا چطور قادر خواهند بود در چنین فضایی رقابت کرده و پیشرفتشان را در آینده تضمین کنند؟!
به گزارش اقتصاددان به نقل از جهانصنعت ، واقعیت این است که باتوجه به ظهور و گسترش بهشدت سریع شبکههای اجتماعی و دیگر فناوریهای پیشرفته، طبیعتا بقای رسانههای کلاسیک بهویژه در حوزه خبر، کار بهشدت پیچیده و دشواری است اما در عین حال معتقدم بقا و حتی رقابت و پیشرفت مطبوعات و رسانههای کلاسیک در این فضا ناممکن نیست. کما اینکه هماکنون نیز نهتنها شاهد فعالیت این رسانهها هستیم بلکه در عین حال شاهدیم که این رسانهها حتی از جهاتی پیشرفتهایی نیز داشتهاند. در عین حال یک نکته بسیار مهم در مقایسه این دو نوع رسانه محل تامل است و آن، اینکه مطبوعات و رسانههای کاغذی به این دلیل که پس از نشر اخبار و دادهها عملا قادر به اعمال هیچگونه اصلاح و تغییری در متن اولیه نیستند، این قابلیت را دارند که بهعنوان سند مورد استناد قرار گیرند. حال آنکه اخبار و دادههایی که در فضای مجازی و بهطور برخط همرسان میشوند به سادگی قابل تغییر و اصلاح هستند و در نتیجه منطقا به اندازه اخبار مطبوعات و رسانههای کاغذی قابل اعتماد و استناد نیستند. البته میدانیم رسانههای حرفهای که اخبارشان را بهطور برخط منتشر میکنند، در اکثر اوقات اخبار منتشرشده را تغییر نمیدهند اما نفس چنین امکانی عملا باعث شده اعتماد به مطبوعات و رسانههای کاغذی که فاقد این امکان هستند، بیشتر باشد منتها نکته مهم این است که وقتی از فضای مجازی صحبت میکنیم، عمدتا به شبکههای اجتماعی اشاره داریم، نه رسانههای حرفهای برخط و این در حالی است که مطالبی که کاربران شبکههای اجتماعی همرسان میکنند، عمدتا حاصل اجتهاد فردی هر یک از این کاربران است. چنانکه معروف است که فضای مجازی را «رسانه تکنفره» میخوانند اما برای اینکه یک گزارش در یک روزنامه منتشر شود، چند نفر آن را به دفعات و از زوایای گوناگون مورد ارزیابی قرار میدهند به همین دلیل مطالب مطبوعات محصول خرد جمعی است و طبیعتا خطای کمتری دارد. با این همه اما رقابت با شبکههای اجتماعی و فضای مجازی برای روزنامهها واقعا دشوار است.
احتمالا قبول دارید که دشواری اصلی کار رسانهای و روزنامهنگاری در ایران دشواری ناشی از سانسور و محدودیتهایی است که در این مسیر وجود دارد. چنانکه بنابر گزارشی که در سال۲۰۲۴میلادی منتشر شد، ایران در میان ۱۸۰کشور جهان بهلحاظ شاخصهای آزادی مطبوعات در رتبه۱۷۶ قرار گرفت. به نظر شما این محدودیتها چه تاثیری در وضعیت کلی مطبوعات و کار رسانهای در ایران گذاشته است؟
البته به باور من، شاخصها و رتبهبندیهایی که بدین ترتیب از سوی نهادها و سازمانهای بینالمللی برای آزادی اعلام میشود، عمدتا براساس معیارهای خاصی است که این نهادها دنبال میکنند و به همین دلیل لزوما نمیشود به آنها اعتماد کرد. بهعنوان نمونه طی همین چند روز گذشته پیرو انتشار تصویر یک فرد اسرائیلی در اسارت حماس، دهها سازمان حقوق بشری واکنش نشان دادند، وضعیت نگهداری این فرد را محکوم کردند و خواستار آزادی او شدند. حال آنکه روزانه صدها کودک بیگناه فلسطینی بهدلایلی همچون گرسنگی و سایر شرایط ناشی از حملات خونین رژیم صهیونیستی فوت میکنند اما این نهادهای حقوق بشری واکنش متناسبی نشان نمیدهند چراکه این مساله در چارچوب متر و معیارهای آنها قرار ندارد. در همین بحث خاصی که مطرح کردید، شاهدیم که آنها میگویند در ایران خبری از آزادی بیان نیست که البته به عقیده من هم نیست اما این بهمعنای آن نیست که اوضاع لزوما در سایر کشورهای جهان مطلوب است. در واقع اگرچه کاملا روشن است که در ایران مسائل و محدودیتهایی وجود دارد و ما هم آنها را قبول نداریم. چنانکه همواره به آن اعتراض کرده و به عنوان نمونه معتقدیم که قانون مطبوعات باید مورد بازنگری جدی قرار گیرد. هرچند حتی همین قانون کنونی مطبوعات هم رعایت نمیشود و از جهات گوناگون مورد تعدی قرار میگیرد. ما شاهد حذف مطالب برخلاف نظر نویسنده هستیم که حتی با همین قانون کنونی مطبوعات هم خلاف قانون است اما انجام میشود بنابراین میخواهم بگویم که ایرادهایی به وضعیت کنونی آزادی رسانه و آزادی بیان در ایران وارد است اما اینطور نیست که مطبوعات در دیگر کشورهای جهان هیچ ایرادی نداشته باشند. به عنوان نمونه در کدامیک از نشریات و روزنامههایی که در آمریکا، فرانسه، آلمان یا ایتالیا به طبع میرسد، میتوان آزادانه درباره رژیم صهیونیستی نوشت و نسبتبه مقوله «صهیونیسم» انتقاد کرد؟! بگذارید از یک تجربه شخصی بگویم؛ چندی پیش خبرنگاری که پیشتر در کاخ سفید حضور داشت درباره چگونگی ممانعت از ورودش به کاخ سفید به من گفت که ظاهرا مطلبی نوشته که چون مطابق نظر مجموعه حاکم بر کاخ سفید در آن مقطع زمانی نبوده، مسوولان مربوطه در کاخ سفید مانع از ورودش به جلسه بعد شده و دیگر او را به این جلسات دعوت نکردند. درست است که او را بازداشت نکرده و به زندان نفرستادهاند اما میخواهم بگویم که حتی در ایالاتمتحده هم آزادی بیان به این معنی نیست که هرکسی هرچه خواست بگوید!
متوجهم، سوال من هم اتفاقا ناظر بر همین نکتهای بود که جنابعالی هم درباره وضعیت نامطلوب کنونی تایید کردید. در واقع سوالم این است که باتوجه به آنکه بحث «آزادی» یکی از ۳ رکن اصلی شعار مرکزی انقلاب اسلامی بود، عملکرد مجموعه نظام را در این رابطه، پس از قریب به نیم قرن از آغاز به کار جمهوری اسلامی چطور ارزیابی میکنید و این نواقص را ناشی از چه میدانید؟!
به عقیده من ریشه محدودیتها در ایران در واقع عملکرد ضعیف مسوولان و ضعف اعتماد به نفس اعضای دولت، قوه قضاییه، قوه مقننه، پلیس و دیگر نهادهاست. به بیان دیگر مسوولان در این نهادها در برابر رسانهها و فشارهای بینالمللی مقاومت و تلاش میکنند تا مانع از رسانهای شدن و انتشار اخبار شوند و اتفاقا به همین دلیل است که فشار رسانهها و نهادهای بینالمللی افزایش مییابد. در واقع همین رویکرد مسوولان در عمل باعث میشود دست رسانهها و نهادهای بینالمللی برای انتقاد از دولت پُر باشد. ما در روزنامه «توس» ستونی داشتیم که با سرکلیشه «شنیدهها میگوید» منتشر میشود و در آن هر روز صبح اخباری را منتشر میکردیم که BBC چندین ساعت بعد در ساعات شامگاه اعلام میکرد و در واقع ما با همین یک ستون ساده کاری کرده بودیم که BBC عملا پس از مدتی کوتاه، حرف تازهای برای مخاطب نداشت و ناگزیر اخبارش را به نقل از ما اعلام میکرد! اما اتفاقی که خیلی زود افتاد این بود که قوه قضاییه به جای تشویق ما که موفق شده بودیم مرجعیت خبری را از خارج کشور به داخل منتقل کنیم، علیهمان طرح شکایت کرد و گفت که ما در روزنامه «توس» برای BBC خوراک خبری تهیه میکنیم! در صورتی که اگر ما آن اخبار را منتشر نمیکردیم، آنها به هر شکلی که میخواستند، آن اخبار را منتشر میکردند. در واقع دستگاه قضایی با همین بهانه، آزادی رسانه را محدود کرد. مشکل بزرگ دیگری که در این زمینه ایجاد شد، سانسور و محدودیتهایی بود که بر صداوسیما اعمال شد و این رسانه دیگر نتوانست نیاز و انتظار مخاطب میلیونی خود را تامین کند و در نتیجه مرجعیت رسانهای و خبری از داخل کشور به خارج انتقال یافت.
به نظر شما پیامد منفی و تاثیر این محدودیتها بر وضعیت حکمرانی چیست و با توجه به آثار آَشکارا منفی این محدودیتها بر وضعیت حکمرانی، چرا کماکان بر این راهبرد امنیتی در برخورد با رسانهها و روزنامهنگاران پافشاری میشود؟!
اولین نتیجه و پیامد منفی خودسانسوری و سانسور در فضای رسانهای، کاهش اعتماد جامعه است البته کاهش اعتماد جامعه طی یک روند اتفاق میافتد و امری نیست که یکشبه رخ بدهد. در واقع ممکن است جامعه ابتدا در واکنش به اخبار نادرست مقاومت کند اما با گذر زمان و پافشاری بر این راهبرد کمکم به آنچه مطرح میشود بیاعتماد شده و ناگهان متوجه میشویم که اعتماد جامعه بسیار تضعیف شده و کاهش یافته است. حال آنکه دشمن هم در حوزه رسانه و هم در دیگر عرصهها از این نبود اعتماد و شکاف ایجاد شده میان دولت- ملت در راستای اهداف خود استفاده میکند. همانطور که در جریان همین جنگ ۱۲روزه
رژیم صهیونیستی علیه خاک ایران هم دیدیم که این رژیم چطور از یکسو نقاطی را در خاک ایران بمباران میکرد و از دیگرسو از مردم میخواست که به خیابان بیایند!
بهعنوان پرسش پایانی، باتوجه به اینکه چند روزی از پایان سال نخست ریاستجمهوری آقای پزشکیان گذشته، عملکرد دولت را در بحث رسانه و آزادی بیان چطور ارزیابی میکنید؟! بهویژه آنکه همین چند هفته پیش شاهد جنجال بر سر لایحه دوفوریتی دولت درباره فعالیتهای مجازی شهروندان بودیم و در بحث رفع فلیترینگ که از وعدههای رییسجمهور بوده، به جز اقدام محدودی که اسفندماه رقم خورد، اتفاقی نیفتاده است.
به نظر من رویکرد پزشکیان در مجموع در این یکسال خوب بوده است. در واقع معتقدم اشتباهی که مرتکب شد، این بود که مرز خود را با جریان مخالف مشخص نکرد. ما شاهد بودیم که عدهای از همان روز اول، مخالف ریاستجمهوری او بودند و پس از انتخاب نیز رسما کمر همت بستند تا نگذارند دولت موفق شود ولی پزشکیان مصر است که تنها از راه دوستی میتوان به نتیجه مطلوب رسید که من شخصا با این دیدگاه موافق نیستم! البته امیدوارم دولت موفق باشد و به اهداف خود دست یابد اما نمیتوان این واقعیت را نادیده گرفت که جریان مخالف دولت از تمام امکانات خود علیه دولت استفاده میکند. واقعیت این است که دولت در مجموع چشمانداز قابلقبولی در حوزه آزادی بیان و رسانه و اتکا به مردم ترسیم کرده و پس گرفتن لایحه دوفوریتی فضای مجازی هم ناشی از همین راهبرد و چشمانداز کلی دولت است. در واقع دولت با وجود ارسال لایحه به مجلس و تصویب هر دو فوریت آن، وقتی دید نخبگان به آن اعتراض دارند، لایحه را پس گرفت. نفس ارسال این لایحه هم به نظرم، حاصل فشار و جنگ روانی ایجاد شده بود و واضح بود که رییسجمهور راسا در این مساله دخالت نداشته است اما برخی مشاوران و همراهان رییسجمهور که برخی از همان اعضای دولت پیشین هستند و بعضی هم از دیگر اعضای جریان مخالفان دولت، وقتی دیدند در اجرایی کردن طرح صیانت ناکام ماندند، دست به کار شده و تقریبا همان محتوا را اینبار در قالب یک لایحه بازتولید کرده و به تصویب هیات دولت رساندند اما خوشبختانه هوشمندی دیگر مشاوران رییسجمهور و البته شخص آقای پزشکیان مانع از تحقق کامل خواست جریان مخالف دولت شد.
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع