به گزارش مجله اقتصاددان آقای دکتر مجید سجادی پناه , عضو شورای سردبیری با درج یادداشتی نوشت : در روزگار دولت سیزدهم، عمارتی به نام سازمان ملی هوش مصنوعی در خاک ایران سر برآورد، با وعدههایی بلندبالا که قرار بود پرچمدار پیشرفت در سرزمین فناوریهای نوین باشد. اما در زمستان سرد ۱۴۰۳، چونان کاخی که پیش از اتمام، به باد فراموشی سپرده شود، بنرهای «اجاره» بر دیوارهای نیمهساختهاش آویخته شد. این بنرها، نه فقط نشانهای از یک شکست، که تمثیلی از زخمی عمیقتر بودند: زخم ناکارآمدی در حکمرانی، در یکی از حساسترین قلمروهای دانش قرن. این سازمان، که قرار بود مشعلدار راه آینده باشد، در کمتر از دو بهار، به خرابهای متروک بدل شد و وعدههایش چون برگهای پاییزی در باد پراکنده گشت.
ریشههای ویرانی، در خاک سست
این عمارت از آغاز بر زمینی لرزان بنا شد: بیستون اساسنامهای استوار، بیگنجینه بودجهای مستقل، و گرفتار در هزارتوی تاریک بروکراسی و پراکندگی نهادها. سازمان ملی هوش مصنوعی، بیش از آنکه فانوس راه باشد، به کاروانسرایی تشریفاتی میمانست که در میان راههای پرپیچوخم وزارتخانهها و نهادهای رقیب سرگردان بود. انتقال وظایفش به ستادی در معاونت علمی و فناوری، نه درمانی برای این سرگردانی، که چون جابهجایی اثاثیهای از اتاقی به اتاق دیگر بود؛ حرکتی که به جای شفا، تنها صورت درد را پنهان کرد. بنرهای اجاره بر دیوارهای عمارت، شاید خوراکی برای قلمهای رسانهای شد، اما حقیقت، تلختر از این نمایش بود: نبود نقشهای روشن و پایدار، چون سایهای سنگین بر آینده این سرزمین افتاده بود.
ستارههای پراکنده در آسمان بیجهت
با وجود این ناکامی، معاونت علمی و فناوری چون ستارهچینی در شب، از دستاوردهایی سخن گفت: سکوهای پردازش بومی که چون چشمههایی در کویر فناوری جوشیدند، باغهای GPU که برای محاسبات پیچیده کاشته شدند، دستیارهای هوشمند که قرار بود یاریگر امور باشند، و آموزش رایگان که چون بذری در ذهن میلیونها دانشآموز و معلم پاشیده شد. اما این ستارهها، هرچند درخشان، در آسمانی بینقشه پراکندهاند. بدون چشمهای جوشان از منابع مالی، بدون هارمونی نهادها و ضمانتی برای اجرا، این دستاوردها در خطرند که به جای پایههای یک بنای استوار، تنها به زینتنامهای برای گزارشهای سالانه بدل شوند.
گره کور ابهام، زنجیری بر پای پیشرفت
بزرگترین سد در راه شکوفایی هوش مصنوعی در ایران، تاریکی نقشها و وظایف است. وزارت علوم، شورای عالی انقلاب فرهنگی، معاونت علمی و فناوری، و دیگر نهادها، هرکدام چون بازیگری در صحنهای بیکارگردان، مدعی نقشیاند. اما صحنهگردان اصلی کیست؟ این چنددستگی، چون آتشی زیر خاکستر، منابع را میبلعد و چرخهای معیوب از رقابتهای بیثمر، تصمیمهای پارادوکسیکال و کندی در اجرا میآفریند. نتیجه؟ طرحهایی که یا در نیمهراه به خاک مینشینند یا در پیچوخم دیوانسالاری گم میشوند.
سند ملی؛ کاغذی در باد
سند ملی هوش مصنوعی، که با نوای بلند طبلها از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی ابلاغ شد، قرار بود چون فانوسی راه آینده را روشن کند. اما سندی که بیضمانت اجرا، بیگنج بودجه و بیشاخصهای سنجش باشد، چون کاغذی در باد است؛ زیبا، اما بیاثر. این سند، بی ابزار و تعهد، محکوم است به سرنوشت دیگر اسناد آرمانی: زینتی برای کتابخانهها، نه کلیدی برای گشودن قفلهای پیشرفت.
هشدار نهایی: درسهایی از خرابهها
انحلال سازمان ملی هوش مصنوعی، نه پایان راه، که هشداری است چون زنگ بیدارباشی در سپیدهدمان. موفقیت در قلمرو فناوریهای راهبردی، چون هوش مصنوعی، به سه ستون استوار نیاز دارد: شفافیت در سیاستها، اختیارات روشن برای نهادهای مجری، و گنجینهای پایدار از منابع مالی و انسانی. بی این ستونها، هر عمارتی، هرچند رفیع، به خاک خواهد نشست. عمارت متروک با بنرهای اجاره، تنها یک تصویر نیست؛ آینهای است که شکنندگی حکمرانی ما را عیان میکند. آیا این بار، از این آینه درس خواهیم گرفت، یا باز در چرخه ناکامیها گرفتار خواهیم ماند؟
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع