تولید در تنگنا، جوانان گرفتار بیکاری

اقتصاد ایران با پارادوکس عجیبی مواجه است؛ از یک‌سو کارگاه‌ها با کمبود نیروی کار متخصص دست و پنجه نرم می‌کنند و از سوی دیگر، جوانان تحصیلکرده در جستجوی فرصت‌های شغلی پایدار هستند.

صحنه اقتصاد ایران صحنه نمایش تناقضی تلخ و ویرانگر است. از یک‌سو کارگاه‌ها و کارخانه‌های تولیدی با کمبود شدید نیروی انسانی متخصص و حتی ساده به حیات خود ادامه می‌دهند و از سوی دیگر، موج عظیمی از جوانان تحصیلکرده و جویای کار، در آرزوی یک فرصت شغلی پایدار روزگار می‌گذرانند. این پارادوکس عظیم نه‌تنها موتور محرکه اقتصاد ملی را با اختلال مواجه کرده بلکه بستر اجتماعی را برای بروز ناآرامی‌ها و ناامیدی‌های گسترده فراهم می‌کند. این گزارش به واکاوی ریشه‌های این بحران دووجهی و پیامدهای آن می‌پردازد.

چهره بحران؛ دوروی یک سکه

به گزارش اقتصاددان به نقل از جهان صنعت ، در گوشه و کنار کشور، واحدهای تولیدی کوچک و متوسط که ستون فقرات اقتصاد ایران محسوب می‌شوند، با چالشی مرموز دست و پنجه نرم می‌کنند: ناتوانی در جذب و حفظ نیروی کار. این بحران چندین شکل به خود می‌گیرد که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت:

– کمبود نیروی متخصص: بسیاری از صنایع، از فنی و مهندسی گرفته تا صنایع غذایی برای پست‌هایی مانند اپراتوری ماشین‌آلات پیشرفته، کنترل کیفیت، ناظر خط تولید و مهندسان فرآیند، با کمبود شدید متقاضی واجد شرایط مواجه هستند.

– فرار نیروهای موجود: حتی نیروهای موجود نیز به‌دلایل مختلف از جمله دستمزدهای ناکافی، عدم امنیت شغلی، فقدان بیمه و مزایای مکفی و محیط‌های کاری نامناسب، به سرعت این واحدها را ترک می‌کنند. این امر منجربه «درهای چرخان» نیروی انسانی شده و هزینه‌های آموزش مکرر را به تولیدکنندگان تحمیل می‌کند.

– بی‌میلی به کارهای ساده: پست‌های ساده و یدی نیز با وجود متقاضی در ظاهر، اغلب با بی‌میلی شدید نیروها مواجه هستند. جوانان امروزی تمایل کمتری برای کار در محیط‌های پرزحمت و با دستمزد ناچیز دارند.

در طرف دیگر این معادله، آمارهای رسمی و غیررسمی از عمق فاجعه بیکاری به‌ویژه در میان جوانان و فارغ‌التحصیلان دانشگاهی حکایت دارند.

– نرخ بیکاری دورقمی: نرخ بیکاری در بین جوانان ۱۵ تا ۲۴سال و حتی فارغ‌التحصیلان دانشگاهی به‌طور مداوم در محدوده دو رقمی و گاه نزدیک به ۳۰‌درصد در نوسان است.

– صف‌های طولانی برای یک موقعیت: اعلام هر موقعیت شغلی دولتی یا در شرکت‌های بزرگ، با صف‌های طولانی از متقاضیان دارای مدارک دانشگاهی متنوع مواجه می‌شود.

بیکاری پنهان در آموزش عالی: بسیاری از جوانان به‌دلیل ناامیدی از یافتن شغل، به تحصیلات تکمیلی پناه می‌برند که خود شکلی از «بیکاری پنهان» است و تنها بحران را به تعویق می‌اندازد.

ریشه‌یابی؛ گره‌های کور در مسیر اشتغال و تولید

این پارادوکس دردناک، ریشه در مجموعه‌ای از عوامل به هم پیوسته دارد که همانند حلقه‌های زنجیره، اقتصاد و نیروی کار را در خود گرفتار کرده که در ادامه به بررسی این عوامل می‌پردازیم:

۱- گسست بزرگ: نظام آموزشی و نیازهای بازار کار

شاید بزرگ‌ترین عامل ایجاد این شکاف، جدایی کامل نظام آموزش عالی و حتی فنی و حرفه‌ای از نیازهای واقعی بخش تولید باشد. دانشگاه‌ها به‌صورت انبوه، فارغ‌التحصیلان رشته‌های علوم انسانی، نظری و مهندسی بدون مهارت‌های کاربردی تحویل جامعه می‌دهند درحالی‌که بازار کار به‌شدت نیازمند نیروهای دارای مهارت‌های فنی، عملیاتی و نرم است.

محتوای آموزشی بسیاری از رشته‌ها نیز با فناوری‌ها و فرآیندهای روز صنعت همخوانی ندارد. دانشجو با تئوری‌های قدیمی فارغ‌التحصیل می‌شود و در برابر ماشین‌آلات و نرم‌افزارهای پیشرفته در کارخانه احساس درماندگی می‌کند. در حقیقت فرهنگ و ساختار قوی برای آموزش‌های فنی و حرفه‌ای کیفی و مبتنی‌بر نیاز صنعت در کشور نهادینه نشده است.

۲- بیماری مزمن تولید: رکود و بی‌ثباتی

بخش تولید خود در وضعیت ناسالمی به سر می‌برد که توانایی آن برای جذب نیرو را تحلیل برده است. در ادامه به این عوامل خواهیم پرداخت.تورم بالا، نوسانات قیمت ارز، نقدینگی کم و دست و پا شکسته و بی‌ثباتی قوانین، باعث شده بسیاری از واحدهای تولیدی در حالت «بقا» به سر برند. این واحدها نه توانایی سرمایه‌گذاری برای مدرنیزه کردن دارند، نه می‌توانند دستمزدهای جذاب پرداخت کنند.

در چنین محیط پرریسکی، سرمایه ترجیح می‌دهد به‌جای ورود به بخش پرزحمت تولید، به‌سمت دلالی، واردات و بازارهای غیرمولد سوق پیدا کند که نیاز کمتری به نیروی کار متخصص دارد.

هزینه‌های سرسام‌آور انرژی، مواد اولیه و حمل‌ونقل، سود واحدهای تولیدی را به حداقل رسانده و فضایی برای افزایش رفاه نیروی کار باقی نمی‌گذارد.

۳- چالش‌های فرهنگی-اجتماعی: انتظارات در برابر واقعیت‌ها

در این میان چالش‌های فرهنگی و اجتماعی نیز اثرگذار هستند. فرهنگ غالب در جامعه، ارزش را به «مدرک دانشگاهی» می‌دهد، نه به «مهارت و تخصص». یک جوان ترجیح می‌دهد با مدرک لیسانس بیکار باشد تا اینکه به‌عنوان یک تکنسین ماهر با درآمد مناسب کار کند. مشاغل فنی و یدی از شأن اجتماعی پایین‌تری برخوردارند و بسیاری از خانواده‌ها و جوانان، کار در کارخانه را دون شأن خود می‌دانند. از طرفی به‌دلیل تورم بالا، جوانان برای تامین هزینه‌های زندگی خود به درآمدهای بالایی نیاز دارند که بخش تولید ضعیف، قادر به تامین آن نیست.

۴- ناتوانی نظام بازار کار

نهادهای میانجی مانند ادارات کار و سازمان فنی و حرفه‌ای نتوانسته‌اند پل مستحکمی بین عرضه و تقاضای نیروی کار ایجاد کنند. آمارهای نیازسنجی دقیق وجود ندارد، آموزش‌ها اغلب کلی و غیرکاربردی است و ارتباط موثری با واحدهای تولیدی برقرار نیست.

مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.

 

ع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یازده − یک =