تحلیل انتقادی متن «اقتصاد بی‌دولت، دولت بی‌اقتصاد»

  دکتر بهنام ملکی مدیر مسئول اقتصاددان با درج یادداشتی نوشت : متن منتشر ‌شده در رسانه وزین درج گردیده و مرتب مباحثی از‌این دست از بلند گوهای صدا و سیما و. … در حال نقل و قول است یک روایت تحلیلی و انتقادی از اقتصاد ایران می باشد که حول یک ایده مرکزی می‌چرخد: مشکل اصلی اقتصاد ایران «کمبود منابع» تحریم و… نیست، بلکه «ضعف دولت، ضعف نهادها و نبود برنامه‌ریزی واقعی» است.

این تز اصلی، قابل دفاع و در ادبیات اقتصاد سیاسی بسیار شناخته‌شده است، اما متن در برخی قسمت‌ها دچار یک‌سویه‌نگری، ساده‌سازی، تعمیم بیش‌ازحد یا بی‌توجهی به پیچیدگی‌های سیاستگذاری در ایران می‌شود. تحلیل انتقادی زیر دقیقاً به همین نقاط می‌پردازد.

۱. انسجام مفهومی بالا اما فقدان شواهد تجربی

نویسنده با مهارت، چند مفهوم کلیدی را در یک چارچوب به‌هم پیوند می‌دهد:
• سوء تخصیص منابع
• ضعف برنامه‌ریزی
• ناکارآمدی دولت
• ضعف نهادی
• خصوصی‌سازی معیوب
• اصلاحات وارونه

این انسجام نقطه قوت متن است.
اما نقطه ضعف جدی آن، نبود داده، آمار و شواهد تجربی برای پشتیبانی ادعاهاست.

مثلاً:
• گفته می‌شود «ایران کمبود منابع ندارد».
ولی تحلیل نشان نمی‌دهد: سهم منابع نفتی، کسری واقعی بودجه، نسبت هزینه دولت به GDP، یا مقایسه با کشورهای مشابه چگونه است.
• گفته می‌شود «خصوصی‌سازی منجر به فاجعه شده».
اما هیچ مثال مشخص، مطالعه دانشگاهی، یا داده‌ای درباره بهره‌وری، اشتغال یا کارایی ارائه نمی‌شود.

در نتیجه متن تحلیل‌محور است ولی داده‌محور نیست؛ این موضوع برای یک تحلیل اقتصادی، ضعف محسوب می‌شود.

۲. تمرکز بیش‌ازحد بر نقش دولت؛ غفلت از متغیرهای خارجی

متن تقریباً هر مسأله‌ای را به یک عامل فرو می‌کاهد:
ساختار دولت ناکارآمد است، و همین همه مشکلات را ایجاد کرده است.

اما اقتصاد ایران تحت شرایطی قرار دارد که نمی‌توان آنها را نادیده گرفت:

۲.۱ تحریم‌ها

تحریم‌های نفتی، بانکی، مالی و فناوری بزرگ‌ترین عوامل محدودکننده سیاستگذاری در ایران‌اند.
متن به‌طور کامل این عامل را حذف کرده است.

۲.۲ شوک‌های بیرونی

نوسانات قیمت نفت، جنگ‌های منطقه‌ای، شوک‌های جهانی غذا و انرژی و تغییرات ژئوپلیتیکی نیز نقش مهمی دارند.

۲.۳ نااطمینانی سیاسی

نااطمینانی در روابط خارجی، مذاکرات هسته‌ای و امنیت منطقه‌ای بر سرمایه‌گذاری و نرخ ارز اثر تعیین‌کننده دارد.

بی‌توجهی کامل متن به این عوامل، تحلیل را یک‌سویه و بیش از حد درون‌گرا کرده است.

۳. نقد یک‌طرفه «رهاسازی» و «خصوصی‌سازی»

متن خصوصی‌سازی و آزادسازی را یکسره به‌عنوان:
• بی‌برنامه
• رانتی
• فسادزا
• مولد نابرابری

معرفی می‌کند.

البته این انتقادها درست هستند و تجربه ایران در خصوصی‌سازی عمدتاً شکست‌خورده است.
اما متن دو ضعف دارد:

۳.1 تعمیم بیش از حد

برخی خصوصی‌سازی‌ها در صنایعی مانند سیمان، فولاد یا مخابرات اثرات مثبت واقعی داشته‌اند (افزایش ظرفیت تولید، صادرات، بهره‌وری نسبی).
متن هیچ اشاره‌ای به این نمونه‌ها نمی‌کند.

۳.2 بی‌توجهی به انگیزه‌های دولت

خصوصی‌سازی در ایران تا حدی ناشی از:
• کسری بودجه مزمن
• فشار برای کوچک‌سازی
• نیاز به کاهش بار مالی صندوق‌های بازنشستگی

بوده است.
یعنی خصوصی‌سازی علّت ناکارآمدی نبوده، نتیجه آن بوده است.
متن این رابطه را وارونه توضیح می‌دهد.

۴. «دولت باید توانمند شود»؛ اما چگونه؟ (خلأ نسخه اجرایی)

متن بارها تکرار می‌کند:
• دولت ضعیف است
• دولت برنامه‌ریزی ندارد
• دولت اصلاح نشده
• دولت پاسخگو نیست
• دولت نهادسازی نکرده

اما تقریباً هیچ راهکار عملی ارائه نمی‌دهد.

مثلاً:
• اصلاح نظام بودجه چگونه و با چه ابزارهایی؟
• استقلال نهادهای تنظیم‌گر از کجا شروع شود؟
• سیاستگذاری مبتنی بر داده چگونه ایجاد شود؟
• تعارض منافع چگونه شناسایی و کنترل شود؟
• چه بخش‌هایی باید چابک‌سازی شوند و چگونه؟

در واقع متن بحران را بسیار خوب تشریح می‌کند اما راه‌حل‌ها کلی، مبهم و فاقد دستورالعمل عملیاتی هستند.

۵. کم‌توجهی به پیچیدگی اقتصاد ایران

یکی از ضعف‌های نظری متن این است که:

ایران را مانند یک اقتصاد نرمال و آرام فرض می‌کند، نه یک اقتصاد سیاسی پیچیده و چندلایه.

در ایران:
• تعارض منافع در سطح نهادهای رسمی و غیررسمی شدید است.
• اقتصاد رسمی و غیررسمی درهم تنیده‌اند.
• دولت دارای چند مرکز تصمیم‌گیری است.
• سیاستگذاری تحت تأثیر الزامات امنیتی و سیاسی است.
• نهادهای فرادولتی و موازی نقش پررنگ دارند.

اما متن این واقعیت را نادیده می‌گیرد و همه مشکلات را به دولت رسمی نسبت می‌دهد.
این نوع تحلیل، مسائل را ساده‌تر از حد واقعی نشان می‌دهد.

۶. نقاط قوت و ارزش متن

با وجود نقدهای بالا، متن چند مزیت مهم دارد که آن را قابل توجه می‌کند:

✔ قدرت روایت‌گری بالا

متن تصویر بزرگ اقتصاد ایران را به‌خوبی ترسیم می‌کند و خواننده را با خود همراه می‌کند.

✔ تشخیص درست ریشه بسیاری از مشکلات
• ضعف نهادی
• بی‌ثباتی قواعد
• نبود برنامه‌ریزی واقعی
• تعارض منافع
• خصوصی‌سازی بدون بستر
• رهاسازی نابجا

این‌ها همگی از نظر علمی معتبر هستند.

✔ تأکید بر “دولت اصلاح‌ نشده”

این بخش از متن کاملاً قابل دفاع است:
اصلاحات اقتصادی بدون اصلاح دولت و افزایش ظرفیت حکمرانی محکوم به شکست است.

✔ توجه به رابطه برنامه‌ریزی–حکمرانی–نهادها

این خط تحلیلی، دقیق و علمی است و در ادبیات نهادگرایی (North, Acemoglu, Rodrik) جایگاه شناخته‌شده‌ای دارد.

جمع‌بندی انتقادی

متن، تحلیلی قوی اما ناقص است:

نقاط قوت:
• چارچوب نظری منسجم
• تشخیص درست مسائل نهادی
• نقد صحیح خصوصی‌سازی رانتی
• تأکید بر مسئله حکمرانی
• نثر منظم و تحلیلی

نقاط ضعف:
• حذف کامل اثر تحریم‌ها و شوک‌های خارجی
• نبود داده و شواهد تجربی
• نگاه تک‌عاملی (همه‌چیز تقصیر دولت)
• ارائه راه‌حل‌های کلی و غیرعملیاتی
• نادیده گرفتن پیچیدگی اقتصاد سیاسی ایران
• عدم تفکیک بین «سیاست بد» و «سیاست خوب فاقد بستر»

بنابراین متن پرتوان در نقد، اما کم‌توان در نسخه‌نویسی است.
این موضوع نقطه ضعف رایج در بسیاری از تحلیل‌های اقتصاد سیاسی ایران است.

مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.

ع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهار × سه =