تاسوعا و عاشورای حسینی و شاهنامه ی حکیم فردوسی

اقتصاددان : خیلی از علاقمندان به شاهنامه، راجع به ارتباط این کتاب ورجاوند و بی‌مانند با عظمت رویداد تاسوعا و عاشورا و نهضت امام حسین (ع) می‌پرسند.
اخیراً نیز از یک خبرگزاری با بنده راجع به نگاه و نگرش شاهنامه به عاشورا تماس داشتند و درخواست مصاحبه در این باره نمودند.
راجع به تاسوعا و عاشورای حسینی و شاهنامه مطالب مهم زیر تقدیم مخاطبان ارجمند می‌گردد.
اگر پرسش مشخص و معین این باشد که:
در شاهنامه راجع به تاسوعا و عاشورا مطالب گفته شده است؟
پاسخ این است که بله و خیر. آری و نه.
زیرا شاهنامه روایت تاریخ صادق ایران در عهد کهن و باستان است. رویداد عظیم عاشورای حسینی پس از دوران ایران باستان است و لذا از این واقعه هم مانند  سایر وقایع که پس از دوران باستان اتفاق افتاده است در شاهنامه هیچ سخنی نرفته است.
این پاسخی است به آن پرسش.
پاسخی که به ظاهر درست هم می‌نماید و هر شاهنامه پژوه و تاریخدان آن را تأیید خواهد کرد.
آری شخصی به نام حسین بن علی (ع) در سال ۶۸۰ میلادی قیام کرده و در این سال در نبرد با ظالمین کشته شده و با رسیدن به مقام والای شهادت از دنیا رفته است.
شاهنامه تاریخ ایران را تا مرگ آخرین پادشاه ساسانی در سال ۶۵۱ میلادی بیان کرده است. لذا رویداد عاشورا حدودی سی سال پس از تاریخی است که شاهنامه روایت می‌کند و قابل انتظار و معقول است که از عاشورا در شاهنامه نباشد.
این پاسخ درست به پرسش «آیا از عاشورا در شاهنامه مطلبی وجود دارد؟ »می باشد. اما همه چیز در این دنیا به ظاهر نیست. از قضا در باور و روح و تفکر ایرانی هر چیزی یک روح و بطن و باطن دارد که آن روح و بطن و باطن اصل است. ظاهر فقط یک پوست است مغز و از قضیه همان باطن کار است.


ظاهر کار حسین بن علی پوست و باطن آن کدام است؟! ظاهر کار جنگی بین دو دسته است که از جهت نظامی و ظاهری طرف امام حسین شکست هم خورده است. باطن قضیه اما چیست؟!
در عرفان ایران و عرفان اسلامی بحث گسترده و ثابت شده‌ای در خصوص ظاهر و باطن داریم. این مسلم و قطعی است که هر موضوع و رویداد و هر خبری ظاهری دارد و باطنی. اصل هر چیز باطن آن است. این مهم را به خصوص در کتبی مانند مثنوی معنوی مولوی از آغاز تا پایان می‌بینیم و به روشنی در هر پژوهنده‌ای اثبات می‌شود که باید به معنا و بواطن توجه کرد نه به ظواهر.
آیا اگر امام حسینع نامش حسین نبود و مثلاً نام‌ایشان علیرضا یا محمد یا هر چه بود هیچ تأثیری در آن واقعه‌ی عظیم داشت؟ معلوم است که نه.
آیا اگر آن واقعه‌ی عظیم در دهم محرم اتفاق نمی‌افتاد و مثلاً در بیستم ربیع الاول بود، توفیری داشت؟ معلوم است که نه. آیا اگر صد کیلومتر این ور‌تر یا آن ور‌تر بود، در اصل ماجرا تأثیری داشت؟! نه.
پس اصل موضوع و بطن کار حکمت است.
حسین (ع) مظهر انسان آزاده‌ای است که برای حفظ شرأفت و نجابت و آزادگی تلاش کرده و در این راه حتی حاضر شده جان خود را ببازد، اما آزادگی و شرأفت خود را حفظ کند و اینکه رویارویی با ستم و بیداد و در راستای دادگستری و عدالت ورزی گام برداشته است، بطن و روح و اصل قضیه است.
اصولاً آنچه حسین (ع) به دنبالش بود، مورد علاقه‌ی مردم و محبان و دوستداران امام همام است.
آنچه هدف بوده و آنچه که انجام شده، ارزش است و ارزش‌هایی که حسین (ع) برای آن‌ها کوشید و در راه آن‌ها جان باخت مورد اکرام و گرامی داشت مردم است‌.
حال اگر با این نگرش درست به باطن کار امام توجه کنیم، می‌بینیم که در شاهنامه از اول تا آخرش تاسوعا و عاشورا وجود دارد. کل پیام شاهنامه همان چیزی است که هدف و روش و مرام حسین (ع) است.
بسیار سطحی نگری است اگر گمان کنیم شاهنامه که کتابی آکنده از فضایل و ترویج درستی‌ها و نیکی‌ها است و کتابی است که در آن، دوری از ذلت و برتری مرگ با عزت بر زندگی با مذلت تأکید شده است، از عاشورا و تاسوعا پیام ندارد.
شاهنامه بسیار تا بسیار پیام عاشورا را دارد. خدا می‌داند نگارنده بر این باور است که نزدیک‌ترین کتاب به مفاهیم مورد نظر امام حسین و نهضت عظیم عاشورا شاهنامه است.
ممکن است افرادی از هر طیف و از گروه‌های مختلف و متضاد! این مطلب ما را برنتابند و قبول نکنند.
من خیلی راحت و با اطمینان بگویم که هر کس اینطور تصور کند، ناشی از بی‌اطلاعی وی است. امکان ندارد کسی روح کار امام حسین را درک کند و شاهنامه را هم درک کرده باشد و با ما هم رای نگردد که مفهوم و پیام و راه و روش و آرمان خواهی و ظلم ستیزی و بیداد ستیزی و مرام و روش حسین (ع) را در شاهنامه نبیند و آزادگی و تن به کشتن دادن اما به ذلت تن ندادن را در شاهنامه ببیند و در وجود مقدس امام حسین (ع) نبیند.
اگر از من پژوهنده‌ی شاهنامه پس از ده‌ها سال شاهنامه پژوهی بپرسند با جرأت و اطمینان می‌گویم که همه‌ی آرمان‌های شریف را در هر دو وجود دارد.
از شاهنامه دلیل بیاوریم که:
به داد و به دین و به مردانگی
به نیکی و پاکی و فرزانگی

فردوسی بزرگ آزادی و پایمردی برابر ستم را ارج می‌نهد و بر این باور است که اگر انسان کشته شود و جان ارزشمند خود را از دست دهد، بهتر است تا آزادگی و شرأفت خود را از دست دهد:

به نام نگو‌گر بمیرم رواست
مرا نام باید که تن مرگ راست
همان مرگ بهتر به نام بلند
از این زیستن، پر هراس و گزند

اندیشه‌های دادخواهی و عدالت گستری فردوسی مانند قیام و نهضت عاشورا، پیام جهانی و فراملی دارد.
بیت زیر مارا یاد چه جمله معروفی از امام حسین میاندازد:
«چنین گفت که مرا مردن به نام
به از زنده، دشمن بر او شادکام»

این شاه بیت اصلی شاهنامه، همان است که بعد‌ها شعار امام حسین ع شد. ‌گر چه با زبانی دیگر. ولی دقیقاً شعار آن حضرت همین است.

این بحث می‌تواند خیلی طولانی‌تر و دراز دامن‌تر شود. اما به جهت رعایت اختصار و نیز به دلیل تازگی مطلب که ممکن است اذهان چندان با آن آشنا نباشند به همین مقدار اکنون بسنده می‌شود.

در پایان این نیز گفتنی ست که آموزه‌های شاهنامه در خصوص چگونگی انجام سوگواری و نیز راه و روش سوگ دسته جمعی و نیز هنر‌های شاهنامه‌ای مانند نقالی، علم کشی و… نیز شیوه‌ی تشریح جنگ جنگیان و کشته شدن مظلومانه‌ی بزرگان، که ایرانیان و عموم جهانیان از شاهنامه فرا گرفته بودند، از اسباب مهم ماندگاری قیام عاشورا در تاریخ شد و وسیله‌ی رساندن پیام این نهضت عظیم به بشریت در طی زمان‌ها گردید.

محمد رسولی( شاهنامه‌شناس و تاریخدان)

مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.

 

ع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پنج + هفت =

پربازدیدترین ها