به گوسفندهایمان چه بگوییم !

جعفر بخشی بی نیاز روزنامه نگار و عضو شورای سردبیری با درج یادداشتی در اقتصاددان نوشت : گفت قیمت یونجه ی گوسفند در مدت ۲ ماه از ۱۶ هزار تومان به حدود ۳۰ هزار تومان رسیده و نزدیک به سه هفته است که هیچ نهاده‌ای در بازارگاه پیدا نمی‌شود. آنهایی که در کار دام داری هستند بلاتکلیف اند و با این افزایش قیمت نمی دانند چه کنند. مانده ایم به گوسفندهایمان چه بگوییم. با همین سیاست که وزارت جهاد کشاورزی برایمان درست کرده و روز به روز هم بدتر می شود اگر بخواهیم جلو برویم صادقانه بگویم که برای سال بعد ۵ میلیون گوسفند تلف خواهند شد. خب اگر گوسفند هم نباشد قیمت گوشت در تهران سر به فک خواهد گذاشت. فقط تهران هم نیست. این افزایش در همه جای ایران هست‌. اینها را رئیس اتحادیه گوسفند داران فیروز کوه گفته تا خرابیّ بازار یونجه را یادآوری کند و دقیقا بگوید که گوسفندان در چه وضعیتی هستند و تا چه اندازه برای خوردن یونجه در مضیقه اند. وضعیت آن قدر بحرانی و بد شده که صدای گوسفندها هم در آمده تا چه رسد به آدمهایی که سبد غذایی شان از همه چیز خالی ست. حتی از نان.

 آنهایی که بالا نشسته اند و سوار بر اقتصاد دستوری به مردم امر و نهی می کنند و نسخه می پیچیند که کمتر بخورید و کمتر بیاشامید یا گوشت نخورید و از اشگنه استفاده کنید ؛ همین حقوقِ کارمندی یا کارگری را مدیریت کنند و به مردم بگویند دقیقا چه بخرند و بخورند تا نمیرند. چرا که توانِ خرید برای بسیاری از مردم خصوصا قشر آسیب پذیر جامعه به حداقل و با بهتر است بگوییم به تهِ نداری رسیده و معمولی ترینِ مایحتاجِ روزانه را هم نمی توانند تهیه کنند. عادی ترین خوراک مردم که همان تخم مرغ است و زمانی تنها پناهِ سیریِ شکمِ مردم توی سفره ها بود ؛ حالا هر شانه اش به بیش از ۲۲۰ هزار تومان رسیده. صحبت از گوشت و مرغ و برنج ایرانی نیست‌. داریم در مورد ابتدایی ترین اقلامِ یک خانواده صحبت می کنیم. یک محاسبه ی ساده ی سرانگشتی برای استفاده ی همان تخم مرغ و نان و گوجه دقیقا آمار دستمان می دهد که چه رقمی را باید پرداخت کنیم تا گرسنه نمانیم و یک شب سیر بخوابیم.

 از بالا و طرف های شمال شهر وقتی اوضاع را رصد می کنیم آن جوری که می گویند شرائط را بد نمی بینیم. مردم دستشان به دهن شان می رسد. اما وقتی به سمت پایین شهر می رویم و مردم گرفتار را آشفته ؛ به هم ریخته و مستاصل و درمانده می بینیم در می یابیم که اوضاع واقعا خیلی بد است و مردم به آستانه ی انفجار رسیده اند. گرانی شده سگِ هار که بی مهابا و بدون ترس پاچه می گیرد تا زندگی جماعت کثیری را به گند بکشد و نقطه ی اتصالِ آنان با امید و بهبود شرائط را به کل قطع کند. اگر اوضاع برای همه یکسان بود و این شرائط در عدالت خانه ی جمهوری اسلامی به طور مساوی بین همه تقسیم می شد و وزیر و وکیل و مدیر و رییس چون مردم جنوب شهر در خانه هایشان سفره می انداختند و ارتزاق می کردند هیچ گلایه ای نبود. اما ترازوی عدالت این جا نه مروت و نه جوانمردی و نه انسانیت و نه ..‌. نداشت و برای رنج و درد مردم پشیزی هم ارزش قائل نبود. آن چه از انقلاب سهم سفره های مردم بود جای دیگری رفت و ذلت و خفت و نداری و بدبختی اش سمت مردم آمد.

مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.

ع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

19 − چهار =

پربازدیدترین ها