دکتر حسن خسروی. مدرس دانشگاه و متخصص امور برنامه و بودجه کشورعضو شورای سردبیری با درج یادداشتی در اقتصاددان نوشت :من فرشته نجات شما هستم. من همه شما را صاحب خانه میکنم. به همه شما ماشین شاسی بلند شیک میدهم. به همه فرزندان تان شغل مناسب میدهم. من آنچنان بورس را رونق میدهم که باورتان نشود. به سرعت قیمت گوشت و مرغ را کاهش میدهم. اجاره خانه ها را نصف میکنم تا همه در آسایش باشند. حقوق بازنشسته ها را دو برابر میکنم. من پدر هر چی دزد و سارق و کلاهبردار و متخلف است را درمیآورم. کاری میکنم در دادگاه ها همه به حق و حقوق واقعی شان برسند. من آنقدر امکانات به کشاورزان و روستائیان میدهم که نصف مردم شهرها بروند روستا زندگی کنند. من کاری میکنم که حتی مردم سوئیس برای کار کردن بیایند اینجا. من آنقدر توپ توی زمین فوتبال میریزم که همه مجبور نباشند دنبال یک توپ بدوند.
از شوخی گذشته ؛
از کاندیداهای ریاست جمهوری میپرسند که : برنامه شما چیست؟!؟ از کاندیداهای شهرداری میپرسند : برنامه شما چیست؟ از وزیر معرفی شده به مجلس میپرسند : برنامه شما چیست؟
آیا این سؤال واقعا از اساس غلط نیست؟ به نظر میرسد نه کاندیدای ریاست جمهوری؛ نه کاندیدای شهرداری؛ نه وزیر معرفی شده به مجلس و… هیچ کدام واقعا لازم نیست چندین جلد کتاب و جزوه رنگی و قشنگ تحت عنوان برنامه ارائه دهند. این آدرس غلط است. هر کشور یک سازمان عاقل بالغ متخصصی دارد به نام سازمان برنامه و بودجه که تعیین میکند هر نقطه از کشور چه استعدادهایی دارد؛ چه مشکلاتی دارد؛ چه راهکارهایی نیاز دارد و چقدر بودجه و در بازه چه مدت زمانی بایستی مسائل و مشکلات آنرا رفع و رجوع کرد. یا مثلا در شهرها یک قوه عاقله بالغ متخصصی داریم بنام شورای شهرکه تعیین و تصویب میکند شهر چه نیازها و مشکلات و اولویتهایی دارد تا شهردار و شهرداری نسبت به حل و فصل آنها اقدام بایسته و شایسته انجام دهد. با این اوصاف دیگر چه فرقی میکند که مثلا شهردار تهران اصولگرا باشد یا اصلاح طلب؟!؟ و اساسأ این مرزبندیها آیا برای منافع فردی است یا منافع جمعی؟ مراقب و هوشیار باشیم. آیا در سطح کشورهای جهان اول و توسعه یافته تابحال شنیده اید که مثلا ملکه انگلیس یا رئیس جمهور آمریکا یا پادشاه فلان جا را ببرند تا یک جاده و پالایشگاه و کارخانه سیمان و… را افتتاح کند.؟ آنها معتقدند که یک عده آدم عاقل بالغ متخصص به نام سازمان برنامه و بودجه نشسته اند و گفته اند که فلانجا نیاز به پالایشگاه دارد و باید با بودجه مصوب و در زمان تعیین شده ساخته و افتتاح گردد. بنابراین؛ چرا باید با صرف میلیاردها ریال رئیس جمهور را هزار و سیصد کیلومتر برداریم از تهران ببریم بندرعباس و عسلویه و… تا یک پالایشگاه را افتتاح کند؟ موفقیت شهردار تهران به ساخت اتوبان صدر و تونل توحید نیست. موفق بودن شهردار به آن است که برنامه های مصوب ابلاغی یک ساختار عاقل بالغ متخصص به نام شورای شهر را در زمان مقرر و با بودجه مقرر و با کیفیت استاندارد به انجام رسانده باشد نه اینکه بگوید : تونل توحید را من ساختم. اتوبان صدر را من ساختم.؟!؟ فلذا مفهوم “” برنامه “” حلقه مفقوده همه ماست. تنها ره سعادت آن است که هر کس در هر پست و مقام و جایگاهی که هست؛ وظیفه خویش را بدقت و درستی انجام دهد.
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع