جعفر بخشی بی نیاز روزنامه نگار و عضو شورای سردبیری با درج یادداشتی در اقتصاددان نوشت : شعر این گونه به پایان می رسید که ایزد در بیابانت دهد باز. نمی دانستیم چه می گوید. فقط اولش این بود که تو نیکی کن و بینداز توی دجله تا آب آن را ببرد. نپرسیدیم کجا ببرد. برای که ببرد. اصلا چرا ببرد. فقط گفته بود نپرسید برای که می برد. شما کارتان را انجام دهید. دست برسانید و خیرتان را منتشر کنید. حساب کتاب نکنید. به سود و زیانش هم کاری نداشته باشید. ببینید این قلبتان با این کار چقدر گرم و طیف می طپد و حالتان را تا چه اندازه خوب می کند. اگر دیدید میزان شدید و شب سرتان را آرام و راحت روی بالش گذاشتید یعنی بار را به یار رسانده اید. دمتان گرم.
گفت اگر کسی پرسید شغل شما چیست و چه کاره اید پاسخ دهید شغل من مهربانی ست. من زاده شده ام تا خوبی کنم. دست کسی را بگیرم. باری از روی شانه ی کسی بردارم. لبخندی روی لبی بنشانم و غمی از قلبِ رنجورِ انسانی دور کنم. من کارم پاشیدنِ بذر انسانیت در تمامِ زمین است. و این رسالتِ من است. و این کاری ست که من وظیفه دارم درست و دقیق انجامش دهم. کاری هم ندارم این دست نمک دارد یا نه. او که باید خیر مرا بدهد به وقتش می دهد. به نیت و اندیشه هم می دهد. می بیند توی این قلب چقدر مهربانی خوابیده و چقدر از کینه پر شده. خدا خودش سبک سنگین می کند و با متری که دارد اندازه می گیرد. دانه ی ارزن هم که باشد می بیند و به قدرِ همان دانه هم سود می دهد.
حالا در دل کویری سوزان راننده ای با یک وانت ؛ گالنِ چند لیتری برداشته و چاله هایی در زمین حفر کرده که درون آن آب می ریزد تا حیوانات و موجوداتِ زنده ی کویر از آب چاله ها بنوشند و از تشنگی نمیرند. بی آن که مزدی بگیرد. بی آن که کسی به او گفته باشد. بی آن که در انتظار ستایش و تقدیر باشد. از جیب خود و از وقت و زمان خود مایه گذاشته تا مرزهای انسانیت و شرف را آن هم در کویر جابجا کند و به وجود متبرکش قدر و قیمت دهد. نمی توانم در مدح و تمجید او چیزی بگویم. اما یقین دارم یکی از ستاره هایی که در دل آسمانِ کویر می تابد ؛ حتما که شمایلِ اوست. در جایی که به ریال به ریالِ کارهایمان فکر می کنیم و تا سودی نگیریم قدمی برای کسی بر نمی داریم ؛ این قبیل آدمها نماینده های تام الااختیار خداوندند. آمده اند تا اگر راه را گم کردیم ما را دوباره به تنظیماتِ کارخانه برگردانند. گاهی نباید هیچ حرفی زد. فقط باید نگاه کرد. لذت برد و گریست.
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع