اینترنت در قفس!

طرح شبکه ملی اطلاعات که با وعده استقلال دیجیتال و افزایش امنیت داده‌ها کلید خورد، پس از سال‌ها با اینترنتی کند، محدودیت‌های گسترده و عدم تحقق وعده‌های اصلی، به چالشی بزرگ برای کسب‌وکارها و کاربران ایرانی تبدیل شده است.

وقتی نخستین‌بار ایده‌ شبکه ملی اطلاعات مطرح شد عنوانی پرطمطراق همراهش بود: «راهی به سوی استقلال دیجیتال». قرار بود این شبکه با هزینه‌ای سنگین، کشور را از وابستگی به زیرساخت‌های خارجی برهاند، امنیت داده‌ها را تضمین کند و بستری برای رشد کسب‌وکارهای داخلی بسازد؛ رویایی که هر سیاستمداری با شور و افتخار از آن سخن می‌گفت اما امروز پس از سال‌ها هزینه‌کرد و تبلیغات، نتیجه‌ای که مردم در زندگی روزمره لمس می‌کنند، اینترنت کند، محدودیت‌های گسترده و حس انزوای دیجیتال است. این تضاد میان وعده‌ها و واقعیت، پرسش‌های مهمی را به میان آورده: چه بر سر بودجه‌های هنگفت آمده؟ چرا به جای توسعه، مردم با محدودیت روبه‌رو شدند و مهم‌تر از همه، چرا مدیریتی که مدعی آینده‌سازی بود، عملا به مانعی برای پیشرفت تبدیل شد؟

وعده‌هایی که روی کاغذ ماند

به گزارش اقتصاددان به نقل از جهان‌صنعت  ،  طرح شبکه ملی اطلاعات در سه محور اصلی افزایش امنیت، کاهش هزینه و توسعه خدمات بومی معرفی شد. ایده‌ اولیه منطقی بود؛ کشوری با جمعیت میلیونی حق دارد زیرساخت داخلی مطمئن داشته باشد، هزینه‌ها را پایین بیاورد و بر پایه آن اقتصاد دیجیتال خود را رشد دهد اما در اجرا هیچ‌یک از این وعده‌ها محقق نشد. امنیت به بهانه‌ای برای کنترل بدل شد، هزینه‌ها نه‌تنها کاهش نیافت بلکه با کیفیت پایین اینترنت، مردم مجبور به پرداخت اضافه برای فیلترشکن‌ها شدند و خدمات بومی که قرار بود جایگزین‌های قدرتمند باشند، اغلب شکست خوردند یا در حد چند اپلیکیشن کم‌کاربرد باقی ماندند. کاربران ایرانی هر روز با این واقعیت تلخ روبه‌رو هستند که بارگذاری یک ویدئو یا فایل ساده دقیقه‌ها طول می‌کشد، پلتفرم‌های جهانی یکی پس از دیگری فیلتر شدند و برای دسترسی به ابزارهای کاری یا علمی باید مدام بین فیلترشکن‌های ناامن دست‌به‌دست شوند. کسب‌وکارهای کوچک که برای دیده‌شدن به اینستاگرام و یوتیوب متکی بودند، ناگهان مسیر اصلی درآمدشان را از دست دادند. دانشجویان و پژوهشگران برای دسترسی به پایگاه‌های علمی خارجی باید چند برابر زمان و هزینه صرف کنند. حتی خانواده‌های عادی برای برقراری یک تماس تصویری ساده با عزیزانشان در خارج از کشور باید از ده‌ها مانع عبور کنند. به زبان ساده شبکه ملی اطلاعات افزایشی بر ظرفیت اینترنت نبود بلکه کاهش و محدودیت را به ارمغان آورد.

بودجه‌های بی‌سرانجام

یکی از بزرگ‌ترین پرسش‌ها در این پروژه سرنوشت بودجه‌های کلان است. طی سال‌ها، هزاران‌میلیارد تومان تحت عناوین مختلف برای توسعه شبکه ملی اطلاعات هزینه شد؛ از ایجاد زیرساخت تا حمایت از پیام‌رسان‌ها و موتورهای جست‌وجوی بومی، اما کدام‌یک از این سرمایه‌گذاری‌ها نتیجه‌ای ملموس برای مردم داشته است؟ پیام‌رسان‌های داخلی با حمایت‌های تبلیغاتی و مالی عظیم هیچ‌گاه نتوانستند اعتماد عمومی را جلب کنند. موتورهای جست‌وجوی بومی در رقابت با غول‌هایی چون گوگل عملا شکست خوردند حتی مراکز داده‌ای که با سرمایه‌های ملی ساخته شدند، کارایی لازم را ندارند. در مقابل تنها چیزی که مردم به چشم دیدند، اتلاف منابع و خدماتی ناکارآمد بود.

این وضعیت شکاف دیجیتال در کشور را عمیق‌تر کرده است. اینترنت پرسرعت و آزاد امروز در جهان به‌عنوان یک حق اجتماعی شناخته می‌شود اما در ایران دسترسی به اینترنت مناسب به امتیازی کمیاب بدل شده است. دانش‌آموزان مناطق محروم در دوران آموزش آنلاین عملا از چرخه یادگیری جا ماندند. استارتاپ‌ها و کسب‌وکارهای نوپا نتوانستند محصولات خود را به بازار جهانی عرضه کنند. حتی پزشکان و متخصصانی که نیاز به ارتباط علمی با همتایان خارجی داشتند، با دیوارهای مجازی روبه‌رو شدند. به این ترتیب پروژه‌ای که قرار بود عدالت دیجیتال بیاورد به عاملی برای افزایش نابرابری و عقب‌ماندگی بدل شد.

امنیت یا بهانه‌ کنترل؟

مدافعان شبکه ملی اطلاعات همچنان بر امنیت ملی تاکید می‌کنند اما پرسش اینجاست که امنیت چه کسی؟ وقتی داده‌های کاربران در پلتفرم‌های داخلی بدون نظارت شفاف ذخیره می‌شود، وقتی استفاده از ابزارهای خارجی مسدود است و هیچ قانونی برای حفاظت از حریم خصوصی وجود ندارد، امنیت بیشتر به بهانه‌ای برای کنترل می‌ماند تا یک دستاورد واقعی. واقعیت این است که امنیت دیجیتال با محروم کردن مردم از اینترنت آزاد محقق نمی‌شود. امنیت زمانی معنا دارد که کاربر به خدمات مطمئن دسترسی داشته باشد و به داده‌هایش اعتماد کند، نه اینکه ناچار شود برای رفع نیازهای ابتدایی از راه‌های غیررسمی و پرخطر استفاده کند.

مقایسه‌ای که دردناک است

برای درک بهتر ناکامی‌ها کافی است به نمونه‌های جهانی نگاه کنیم. در کره‌جنوبی، دولت با ایجاد زیرساخت بومی قدرتمند، اینترنتی با سرعت سرسام‌آور و آزاد در اختیار مردم قرار داده است. در چین با وجود محدودیت‌های گسترده، جایگزین‌های بومی مانند وی‌چت و علی‌بابا توانسته‌اند خدماتی در مقیاس جهانی عرضه کنند اما در ایران نه اینترنت آزاد داریم، نه سرویس‌های بومی قدرتمند. نتیجه، ترکیبی ناقص از هر دو دنیاست؛ انزوای دیجیتال بدون جایگزین قابل اعتماد.

صدای مردم، اینترنت آزاد است

مردم ایران امروز به‌خوبی می‌دانند اینترنت فقط یک ابزار تفریحی نیست بلکه ستون فقرات زندگی مدرن است. از خرید و فروش و آموزش گرفته تا سلامت و ارتباطات. محروم کردن مردم از اینترنت پرسرعت و آزاد مساوی است با محروم کردن آنها از فرصت‌های برابر برای پیشرفت. دانشجویی که پایان‌نامه‌اش نیمه‌کاره مانده، راننده‌ای که مسیریابش کار نمی‌کند، فروشنده‌ای که مشتری‌اش را از دست می‌دهد، همه و همه قربانیان خاموش مدیریتی هستند که استقلال را وعده داده بود اما انزوا تحویل داد.

شبکه ملی اطلاعات را اگر بخواهیم از بیرون نگاه کنیم، شبیه ساختمانی است که با بهترین نقشه و پرهزینه‌ترین مصالح ساخته شد اما در میانه‌ راه معمارانش هدف را گم کردند. به‌جای آنکه این سازه مامنی برای توسعه و رفاه مردم باشد، به دیواری بلند بدل شد که هم دید مردم را به جهان محدود کرد و هم فرصت‌های نوآوری را از آنها گرفت. ایده‌ استقلال دیجیتال به خودی خود نه‌تنها مذموم نبود بلکه می‌توانست برگ برنده‌ای برای کشور باشد. هیچ ملتی بدش نمی‌آید ستون‌های اصلی زیرساختش را خودش بسازد اما آنچه در ایران اتفاق افتاد بیشتر شبیه مصادره‌ یک آرمان بود؛ آرمانی که بهانه‌ای برای کنترل، محدودسازی و پر کردن شکاف ناکارآمدی مدیریتی شد. مردم در عمل چیزی جز کندی اینترنت، قطع دسترسی‌ها و هزینه‌های سنگین تجربه نکردند. فراتر از آن بخش بزرگی از جامعه -از دانش‌آموز و دانشجو گرفته تا کسب‌وکارهای نوپا- بهای این سیاست‌ها را با عقب‌ماندگی پرداختند. این در حالی است که همان سرمایه‌های صرف‌شده، اگر با شفافیت و مدیریت درست به کار گرفته می‌شد، می‌توانست ایران را به یکی از قطب‌های منطقه‌ای فناوری بدل کند بنابراین نقد اصلی نه متوجه ذات ایده بلکه متوجه شیوه‌ اجرا و رویکرد مدیریتی است؛ مدیریتی که به جای پاسخگویی و اعتمادسازی، مسیر پنهانکاری و تحمیل را برگزید. اگر این روند ادامه یابد، شبکه ملی اطلاعات بیش از پیش به نماد اتلاف منابع و بی‌اعتمادی عمومی بدل خواهد شد. بازنگری صادقانه، مشارکت دادن مردم و کارشناسان و بازگرداندن اینترنت آزاد در کنار توسعه بومی تنها راهی است که می‌تواند این پروژه نیمه‌جان را دوباره به فرصتی برای آینده بدل کند.

مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.

 

ع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سه × دو =