جعفر بخشی بی نیاز روزنامه نگار و عضو شورای سردبیری با درج یادداشتی در اقتصاددان نوشت :شهلا آن قدر عاشق بود که بر دار شد اما تا آخرین لحظه عشق را انکار نکرد. قتل لاله روی تخت خواب و زمانی که ناصر در اردوی تیم ملی در خارج از کشور به سر می برد سناریوی پیچیده ای بود که معشوقه را توی اتاق خواب گیر انداخت و آلت قتاله را شناسایی کرد. دیگر راه گریزی نمانده بود. اما در این میانه خونِ زن ناصر هم نتوانست عشق را از چشم و گوش شهلا بیاندازد و ارادتِ او را به فوتبالیست معروف ایرانی کتمان کند. چه قبل از قتل و چه در هنگامه ی محاکمه در دادگاه. به واقع همه حتی خودِ قاضی هم می دانست که قاتل لاله ی سحرخیزان ؛ شهلا جاهد نبود. عشق دنبال خیلی ها توی خیابان گشت تا سرانجام طناب دار را توی اوین به گردن شهلا انداخت. در حالی که قاتل شخصِ دیگری بود که در دادگاه آن چشمهای صادق و دیوانه را ندید و از کنار آن همه دوست داشتن به ساده گی گذشت. قصه ی عشق بازیِ ناصر خان و سر پیری و معرکه گیری جان یکی را توی تختخواب گرفت و یکی را روی طناب دار به کشتن داد. که یا عقل های ناقص آدمی را از اوج به پایین می اندازد و یا شل شدن کمربندها.
کمتر کسی ست که پژمان جمشیدی را نشناسد. چه آنها که در فوتبال رگه های غیرت شان برای پوسپولیسی ها متورم می شود و چه آنها که در تلویزیون یا سینما دنبال سوپر استارهایی شبیه فردین و بهروز وثوقی می گردند. پژمان جایی که توپ هایش به جای گُل به گِل نشست ؛ خودش را به جعبه ی جادویی رساند و با یکی دو سریال روی زبانها افتاد. کمی بعدتر پرده ی نقره ای در سینما به پژمان پرو بال داد و او را به یک ستاره تبدیل کرد. پژمان از پول سازترین و فعال ترین بازیگران سینمای ایران بود. این که می گوییم بود مال دیروز بود و حالا امروز پژمان نه آن پژمان جمشیدیِ پرسپولیس است و نه آن پژمانِ سینمای ایران. چرا که روز سه شنبه خبری از فوتبالیست و بازیگر معروف ایرانی در فضای مجازی منتشر شد که اخبار مربوط به عروسی دختر علی شمخانی را به حاشیه برد. این خبر نشان می داد بازیگر مشهور سینما به یک دختر جوان در تهران تجاوز کرده و البته طبق گفته ی یکی از کارگردان های به نام ؛ این نه اولین که دومین بار است که پژمان جمشیدی به چنین جرمی شاکی داشته و بار قبل هم با همکاری وکیل و تطمیع شاکی پرونده را فیصله داده و بسته است.
اما ماجرای پژمان جمشیدی در پرونده ی تجاوز به این دختر جوان چگونه رخ داد و رسانه ای شد. مدتی قبل دختری جوان با مراجعه به پلیس آگاهی تهران از یکی از هنرپیشه های معروف شکایت کرد. در متن شکایت آمده بود : من یک بازیگر تازه کار هستم و از مدتها قبل هنر جوی بازیگری بودم. رویای هنرپیشگی در سر داشتم تا اینکه در یک پروژه کاری با آقای سوپر استار سینما و تلویزیون آشنا شدم. او به من وعده داد و گفت میتواند من را وارد پروژه کاری و بازیگری کند. چند شب بعد به بهانه اینکه من را تا مسیری برساند سوار ماشینش شدم ؛ اما بعد از طی مسافتی منحرف شد و هر چه به او التماس کردم پیادهام کند به خواسته ام توجهی نکرد. بعد من را به اجبار به خانهاش برد و آنجا دست و پایم را بست و به من تجاوز کرد. با ثبت این شکایت رسیدگی قضایی آغاز شد و پرونده به جهت رسیدگی به موضوع آدم ربایی به دادسرای جنایی تهران ارجاع و به جهت رسیدگی به اتهام تجاوز به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. از قرار معلوم پژمان جمشیدی روز سه شنبه بازداشت و به زندان قزلحصار تهران منتقل شده. بازیگری که مثل ناصر نتوانست کمربندش را دور کمر محکم نگهدارد و آبروی چند ساله اش را به هوسی آنی و زود گذر مفت و ارزان فروخت.
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع