برخی رویدادهای عجیب در شاهنامه
ما پیشتر در آثار و کتب متعددی که تالیف نموده ایم گفته بودیم که شاهنامه تماماً راست و درست است و هر آنچه در شاهنامه است درست و واقعی است.مقدمه ی دوم این است که گاهی در شاهنامه با مواردی برخورد می کنیم که هیچگونه توجیه علمی ندارد . در این خصوص دو مثال بسیار حائز اهمیت است : یکی پرواز کیکاووس در آسمان و دیگری تولید برف مصنوعی!
به آسمان رفتن کیکاووس
ما در شاهنامه این رویداد را داریم که دیو ها (که ما می توانیم آن ها را موجودات فضایی فرض کنیم ؛ چرا که همواره دیو ها دانشی دارند که انسان ها از آن بی بهره اند)نقشه می کشند که به کیکاووس راه رفتن به آسمان را بیاموزند . در این میان یکی از دیو ها می گوید من می دانم چگونه کاووس را قانع کنم ! و آن دیو بعد از نشست و برخاست با کیکاووس وی را قانع می کند که این کار را بکند و بنابراین کیکاووس دانشمندان را جمع می کند و از آن ها می خواهد که فاصله ی زمین تا ماه را محاسبله کنند تا او به ماه برود. خلاصه دیوان دانشمند وسیله ای می سازند که با آن کیکاووس به آسمان می رود و می گویند به قدری بالا رفته که از نظر ها پنهان شده است. چنانچه در شاهنامه می گوید که او تا فلک رفت ! یعنی انگار تا جایی که فرشتگان هستند رفت .
یکی دیو باید کنون نغزدست / که داند ز هرگونه رای و نشست
چنین گفت کاین فر زیبای تو / همی چرخگردان سزد جای تو
ز دانندگان بس بپرسید شاه / کزین خاک چندست تا چرخ ماه
ستاره شمر گفت و خسرو شنید / یکی کژ و ناخوب چاره گزید
ز عود قماری یکی تخت کرد / سر درزها را به زر سخت کرد
شنیدم که کاووس شد بر فلک / همی رفت تا بر رسد بر ملک
دگر گفت ازان رفت بر آسمان / که تا جنگ سازد به تیر و کمان
ز هر گونهای هست آواز این / نداند بجز پر خرد راز این
پریدند بسیار و ماندند باز / چنین باشد آنکس که گیردش آز
نگونسار گشتند ز ابر سیاه / کشان بر زمین از هوا تخت شاه
سوی بیشهی شیرچین آمدند / به آمل بروی زمین آمدند
نکردش تباه از شگفتی جهان همی بودنی داشت اندر نهان
اما ابر و برف مصنوعی !
در واقعه ای دیگر که این بار در زمان کیانیان و در زمان پادشاهی کیخسرو اتفاق افتاده است ، تورانیان از آنجا که می بینند حریف ایرانیان نمی شوند به یکی از جادوگر ها ( یا شاید دیو ها ) ،
می گویند که برای پیروزی در جنگ برف مصنوعی درست کن ! و آن شخص انقدر برف مصنوعی درست می کند که دیگر ایرانیان نمی توانند بجنگند و خیلی از ایرانیان در آنجا کشته
می شوند.خب این ها را چگونه می شود توجیه کرد ؟و آیا این وقایع حکایت از وجود موجودات فرا زمینی نمی کند ؟
ز توران یکی بود بازور نام / به افسون به هر جای گسترده گام
بیاموخته کژی و جادویی / بدانسته چینی و هم پهلوی
چنین گفت پیران به افسون پژوه / که ایدر برو تا سر تیغ کوه
یکی برف و سرما و باد دمان / بر ایشان برآور هم اندر زمان
چو بازور بر کوه شد در زمان / بر آمد یکی باد و برف ژیان
همه دست نیزهگذاران زکار / فرو ماند از برف در کارزار
در و دشت گشته پر از برف و خون / سواران ایران فگنده نگون