یوهان وادفول، وزیر امور خارجه آلمان، از 8 تا 9 دسامبر (17 تا 18 آذر) به چین سفر خواهد کرد. گزارشها نشان میدهد که این سفر بر موضوعاتی همچون روابط اقتصادی و تجاری چین و اتحادیه اروپا متمرکز خواهد بود. پس از چندین فراز و نشیب، این سفر سرانجام در حال انجام است؛ موضوعی که خود حامل یک پیام مهم است. این سفر نه تنها تغییرات ظریف در روابط چین و آلمان، بلکه مسیر دشوار روابط دوجانبه در شرایط یک چشمانداز پیچیده بینالمللی را منعکس میکند.
برلین باید هرچه سریعتر از ابهام «دیپلماسی ارزشمحور» فاصله بگیرد و به رویکردی واقعگرایانه بازگردد. در سالهای اخیر، شماری از سیاستمداران اروپایی با برافراشتن پرچم «دیپلماسی ارزشها»، روابط با چین را به حوزهای از «رقابت سیستمی» یا «تقابل ارزشی» تبدیل کردهاند.
سیاست آلمان نسبت به چین به تدریج به شکلی از «رقابت راهبردی» با رنگوبوی پررنگ ایدئولوژیک تغییر یافته و روابط دو کشور بهشدت در چارچوب «رقیب سیستمی»ای قرار گرفته که برخی روایتهای اندیشکدههای غربی آن را ساختهاند.
هنگامی که ارزشها تبدیل به ابزار فشار در عرصه دیپلماسی میشوند، عملاً ذات خود را از دست میدهند؛ دیگر اصولی اخلاقی برای هدایت رفتار آگاهانه و تقویت آرمانهای مشترک انسانی نیستند، بلکه به ابزاری برای پیگیری سیاست قدرت تبدیل میشوند.
نتیجه مستقیم چنین «دیپلماسی ارزشی» این است که اختلافات اقتصادی و تجاری – که میتوانستند بهسادگی از مسیر مذاکره حلوفصل شوند – بارها با لایههای ایدئولوژیک پوشانده میشوند و حل آنها را پیچیدهتر و دشوارتر میسازند. تعویق و سپس ازسرگیری سفر وزیر خارجه آلمان به چین اساساً نشاندهنده نوسان دائمی میان روایتهای ارزشی و منافع واقعی است. هرچه «ارزشها» بیشتر به ابزار سیاسی تبدیل شوند، امکان آسیب دیدن از همان ابزارها افزایش مییابد: فضای دیپلماتیک تنگتر میشود، منافع صنعتی قربانی میشوند و در نهایت هزینه آن را اقتصاد ملی و شهروندان عادی میپردازند.
برخی در آلمان مشتاقانه از مفهوم «ریسکزدایی» سخن میگویند، اما کنار گذاشتن همکاری با چین خود بزرگترین ریسک است. قیمتهای سرسامآور انرژی و هزینههای سنگین گذار سبز، رقابتپذیری صنعت آلمان را از پیش تحت فشار قرار داده است.
اگر «ریسکزدایی» علیه چین در حوزه مواد اولیه، قطعات صنعتی و بازارهای نهایی تشدید شود، زنجیره صنعتی و تأمینِ از قبل شکننده باز هم آسیبپذیرتر شده و «امنیت اقتصادی» آلمان و اروپا دشوارتر از گذشته خواهد شد. در ماههای اخیر، مؤسسات پژوهشی و رسانههای آلمانی بارها هشدار دادهاند که مدیریت نادرست روابط با چین میتواند صنایع آلمان را به سمت «خروج دائمی» سوق دهد.
از این منظر، «بحران» امروز آلمان در ظاهر به ساختار انرژی و تجارت مربوط میشود، اما در لایهای عمیقتر، ریشه در یک بحران ادراکی دارد؛ اختلالی در برداشت برخی جریانها در برلین از محیط خارج. تکیه بیشازحد بر روایتهای انتزاعیِ ارزشی و نادیده گرفتن الگوهای دیرینه تقسیم کار صنعتی و منطق عملیاتی شرکتها در بازار جهانی میتواند بهسادگی به اتخاذ رویکردی سوداگرانه در سیاستگذاری پیرامون چین بینجامد؛ رویکردی که با تمایل به بهرهمندی از بازار چین همراه است، اما در عرصه گفتمانی تلاش میکند فاصله بگیرد. هرچه این نوسان آونگگونه طولانیتر شود، اعتبار سیاست خارجی بیشتر فرسوده میشود، عدمقطعیت شرکتها افزایش مییابد و ثبات راهبردی و توان توسعهای خود آلمان بیش از گذشته آسیب خواهد دید.
با وجود این چالشها، بنیان همکاری چین و آلمان بسیار محکمتر از برچسبهایی است که در گفتمان سیاسی به کار میرود. چین برای سالهای متوالی یکی از مهمترین شرکای تجاری آلمان بوده است؛ بهگونهای که واردات کالاهای آلمانی در سال 2024 به حدود 95 میلیارد دلار – عمدتاً در بخشهای خودرو و ماشینآلات – رسیده است. در همین دوره، واردات آلمان از چین حتی بیشتر بوده و تجارت دوجانبه را به بخشی مهم از زنجیره صنعتی جهانی تبدیل کرده است.
همچنین ظرفیت همکاری دو کشور در زمینههایی همچون تحول سبز، ارتقای دیجیتال و مدیریت جامعه سالمند بسیار گسترده است. چین دارای شبکهای کامل از صنایع و بازاری روبهرشد در حوزه اقتصاد سبز است، و آلمان در حوزه تجهیزات پیشرفته، فناوریهای مرتبط با بهرهوری انرژی، کاهش انتشار و نرمافزارهای صنعتی مزیتهای قابل توجهی دارد. همکاری دو کشور میتواند همافزایی مؤثری از «فناوری بهعلاوه بازار» در حوزههای نوظهوری همچون خودروهای برقی، انرژیهای تجدیدپذیر، هیدروژن و تولید هوشمند ایجاد کند و فرصتهای توسعه بیشتری را برای دو طرف – و حتی اقتصاد جهانی – فراهم سازد.
ز