دکتر محمدمهدی اسلامی در دوره پهلوی دوم، روزنامه نگاران سیاسی، ایدئولوژیک و جسور، خیلی فرصت رشد و ترقی نیافتند اما در عوض، تنی چند از مروجان حرفه روزنامه نگاری و یا روزنامه نگاران حرفه ای، تربیت شدند و به مدارج بالای سیاسی و حکومتی هم رسیدند؛ یکی از آنها استاد عبدالرحمن فرامرزی بود که یادداشت ها و مقالات او، اغلب نقل محفل محافل فکری و سیاسی بود
فرامرزی از مردم اهل سنت جنوب ایران بود که در سال ۱۲۷۶هجری شمسی در روستای گچویه لارستان متولد شد و در نوجوانی همراه خانواده اش به بحرین مهاجرت کرد. مدتی برای ادامه تحصیل و کار به عربستان و قطر رفت و سرانجام به تهران بازگشت و بنا به طبع شاعری و نویسندگی و زباندانی که داشت، به روزنامه نگاری روی آورد و مجله «تقدم» را منتشر کرد.
در طول دوران کاری اش با روزنامه های «شفق سرخ»، «آینده ایران»، «اقدام» و «بهرام» و مجلات «وحید» و «یغما» همکاری داشت اما اوج شهرت او در مقام سردبیری روزنامه« کیهان» مصباح زاده رقم خورد و از همین مسیر، به سیاست روی آورد و چندین دوره از لار و ورامین به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب شد و به استادی دانشگاه هم رسید. ضمنا وکیل دادگستری هم بود.
فرامرزی هم به روزنامه نگاری عشق می ورزید و هم به اهمیت مطبوعات بویژه در رژیم های استبدادی واقف بود و نقش آن را از رادیو و تلویزیون و نطق و خطابه اثر بخش تر می دانست .
به گفته او :
« شما اگر خواستید به ترقی حقیقی یک ملتی پی ببرید به مطبوعات آن ملت نگاه کنید … در ممالک دیکتاتوری برای محدود ساختن مطبوعات تشکیلات درست می کنند و پولها خرج میکنند و مراقبین دقیق میگذارند که کلمه کلمه و جمله جمله جراید را مطالعه کنند و با ذره بین مراقبت ببینند که کدام کلمه چه اثری دارد و حتی بو میکشند که ببینند چه کلمه ای چه بویی میدهد »
او از معدود روزنامه نگاران وطن پرستی بود که احتمالا به دلیل نوع مذهبش، به مسائل جهان اسلام و بویژه قضیه اعراب و اسرائیل نیز علاقمندی هایی نشان می داد و همین امر او را تبدیل به یکی از روزنامه نگاران محبوب اسلامگرایانی نظیر مرتضی مطهری هم تبدیل کرده بود و بارها در سخنرانی هایش به نوشته های فرامرزی استناد می کرد.
فرامرزی که خود را نیمه شاعر و یا به قول خودش «نیمه دیوانه» می دانست در ابتدا قدری گرایش های غرب ستیزانه و ضد انگلیسی داشت و سبک زندگی اروپایی را سرزنش می کرد اما با سفر به چند کشور غربی و شرقی و آسیایی و مقایسه رفاه و فلاکت مردم آنها، در دیدگاههایش تعدیلاتی انجام داد و دست آخر خود را روزنامه نگار واقع گرا، نامید.
در خاطراتش می نویسد:
« وقتی از هوا، سطح انگلستان را دیدیم، مثل کوری که یک دفعه چشم باز کند وطلوع و غروب ماه و خورشید و ستاره و جنگل و دشت و کوه و دریا را ببیند دهانمان از تعجب باز شد… این خصیصه ملت انگلیس است که ادعا نمیکنند. من در تمام مدتی که در انگلستان هستم، از هیچکس نشنیدهام که بگوید من چیزی میدانم. همه میگویند کمی میدانم، یا اطلاعی در آن دارم. »!
او با اینکه رگه هایی از ناسیونالیزم ایرانی داشت اما از سرزنش مدام فرهنگ عمومی مردم ایران، غفلت نمی کرد :
«میگویند مطبوعات زبان ملتاند. این راست است ولی ملّتی که زبان آزادی داشته باشد. مطبوعات در ملّتی زبان مردم است که مردمش با اصول دمکراسی کامل زندگی کنند و رأی مردم حکومت کند نه وقتی که جماعتی قیّومیّت ایشان را به زور در درست گرفته باشد».
فرامرزی اما در تحلیلی نه چندان درست،( به مانند محمود سریع القم امروز ما) فقدان آزادی و دمکراسی در ایران را نه از ناحیه نگرش حکومت و حاکمان، بلکه از ناحیه توسعه نیافتگی فرهنگ سیاسی مردم ایران می دانست که در حقیقت کم اهمیت دانستن نقش حکمرانی در توسعه فرهنگی و سیاسی است!
در مقاله ای به همین موضوع اشاره می کند:
«مهمترین فرق ایرانی با فرنگی این است که فرنگی برای خود شخصیت قایل است و ایرانی نیست، ایرانی باهوش است، نرمخو و متواضع و مهربان است ولی شخصیت ندارد. هرجا دید خرش نمیرود، هر ظلم و تجاوزی را قبول میکند. «از ما نخورده باشی» تکیه کلام ایرانی است، هر کس به او ظلم و ستمی کند، وقتی دید مقابله با او سخت است، خود را به دردسر نمیاندازد و زود تسلیم میشود. فیلسوف و درویش است، حساب میکند که اگر به ستیزه و برابری برخیزد، با صرفه تر است یا اینکه پس گردنی بخورد و به روی خود نیاورد. چون ستیزهجویی با قوی تری از خود زحمت دارد، ترجیح میدهد که جور و ظلم را تحمل کند و خود را دچار دردسر نسازد…»
و باز تاکید می کند:
« و اگر کسی خواست بگوید این ظلم و خلاف قانون است و من تحمل نمیکنم، به جای اینکه مردم به حمایت او برخیزند، همه او را مسخره می کنندو بعضیها به نصیحت او برمیخیزند که مگر خرت به گل نشسته که سر خود را با شاخ گاو دعوی میاندازی؟… من خجالت میکشم بگویم از این جهت هیچ ملتی مثل ملت ایران نیست !».
مهمترین اثر فرامرزی در باره فنون روزنامه نگاری کتابی است با عنوان « زبان مطبوعات» که در سال ۱۳۴۹ منتشر شد اما علاوه بر روزنامه نگاران، دانش و شخصیت فرامرزی افراد زیادی را تحت تاثیر قرار داد.
پرویز ناتل خانلری وزیر فرهنگ دوره پهلوی و یکی از استادید برجسته ادبیات فارسی می گوید:
« مرحوم عبدالرحمن فرامرزی، نخستین مشوّق من در پرداختن به ادبیات بود و من هیچگاه این حقّ او را فراموش نکردهام. مرحوم فرامرزی، دانشمندی ارجمند، نویسندهای فصیح و زبردست بود. مقام فضل و ادب او را همه میشناسند و من هم ازین جهت به او احترام میگذاشتم. اما گذشته ازین، حقّ استادی به گردن من داشت».
استاد عبدالرحمن فرامرزی در روز ۲۰ تیر ۱۳۵۱ در سن ۷۵ سالگی در تهران درگذشت و در بهشت زهرا دفن شد. یادش گرامی
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع