به نام خدا
برادر بسیار عزیزم جناب آقای دکتر پزشکیان
رئیس محترم جمهوری اسلامی ایران
با تقدیم سلام و درود فراوان و بهترین آرزوها برای جنابعالی و دولت چهاردهم، نامه ای از سر درد و رنج و پس از ۵ سال شب نخوابی برایتان نوشته ام، لطفا ۵ دقیقه را به وزارت فراموش شده جهاد کشاورزی اختصاص دهید و نامه سراسر غصه مرا از وضعیت غمبار کشاورزی ایران بخوانید.
در یک اتفاق تاریخی و تصمیم جمعی، تعداد زیادی از کارکنان و بازنشستگان وزارت جهاد کشاورزی برای نخستین بار اقدام به تشکیل یک ابرگروه با جمعیتی بالغ بر ۳۲ هزار نفر در تلگرام به گرد هم آمده و از کاندیداتوری جناب آقای دکتر پزشکیان در انتخابات ریاست جمهوری حمایت کردند و این ابرگروه که اعضای آن از کارشناسان و کارکنان وزارت جهاد کشاورزی و مستقر در تمام پهنه ایران بودند، یکی از موثرترین و در حین حال کم هزینه ترین ستادهای انتخاباتی و بر اساس تبلیغات از فضای مجازی و همچنین مصاحبت رخ به رخ با جامعه کشاورزی در سراسر ایران و تشویق مردم و کشاورزان و کارکنان به مشارکت در انتخابات اخیر به شمار می روند که در تاریخ سیاسی ایران بی نظیر بوده است.
هسته اولیه این ابرگروه تعدادی از منتخبان امین و معتمد کارکنان و بازنشستگان بوده که طی سال های اخیر بدون هیچ چشمداشتی و صرفاً با صرف وقت و هزینه شخصی از دورترین مناطق ایران به تهران آمده و مطالبات مظلوم ترین و نجیب ترین اقشار این جامعه را پیگیری می نموده و گاه حتی برای مطالبه خود با سختی هایی رو به رو شده که شرح آن مفصل است!!!
پس از اعلام رسمی نتایج انتخابات در مرحله دوم و تأیید آن از سمت مراجع ذیصلاح، کارکنان و بازنشستگان در یک اقدام کاملاً انتخابی اقدام به بررسی سوابق جهت معرفی برای تصدی سمت وزیر جهاد کشاورزی نموده که این امر یعنی گزینش توسط جامعه متخصصان درون بدنه یک دستگاه در این ابعاد و تحلیل شرایط کاندیداهای سمت وزارت در تاریخ قبل و بعد از انقلاب سابقه نداشته است و من حتی در سایر کشورها هم ندیده ام، اگر چه انتخاب شهردار در برخی مناطق خاصه اروپای مرکزی و غربی مسبوق به سابقه است و در برخی از مناطق دیگر دنیا هم بیشتر طبقه اشراف و یقه سفیدها و اقلیت جامعه برای اکثریت جامعه تصمیم گرفته که پر مسلم است منافع طبقه حاکم و پیرامونیان که درصدی بسیار کمی از جامعه [و غالباً زیر یک درصد را شامل می شده است] را بر اکثریت اجتماع افضل می دانسته است و به آن طبقه اشراف در اصطلاح عام “یقه سفید” می گفتند و کمتر خواستار تغییر و تحول بوده که منافع آنان تهدید نشود و اکثر انقلاب ها که توسط جامعه متوسط و فرودست به انجام می رسید، تحت تاثیر این شکاف عمیق اجتماعی بود که اقتصاد و معیشت عمومی را تحت تأثیر قرار می داده است. دکتر علی شریعتی در کتاب “به سر عقل آمدن سرمایه داری” در این مورد به تفصیل سخن گفته و دموکراسی با ابزارهای جدید تامین مالی و رفاه عمومی را از دلایل این خط بطلان و پایان انقلاب های توده ها و عمدتاً کارگری در جوامع اروپا و از جمله فرانسه می داند.
در شرایط کشور ما وضعیت به گونه دیگری است و ارکان قدرت و تصمیم گیری در لایه های متنوع پراکنده شده و امکان تجمیع آن ها کمی دشوار است، به گونه ای که از شکل کدخدامنشی در روستاها تا شهرهای کوچک به مثابه لویی جرگه در افغانستان با نقش بزرگان و ریش سفیدان داریم که در کتاب بُنه دکتر جواد صفی نژاد هم در جوامع روستایی و عشایری بیان شده تا برداشتی از تحزب در غرب که در ایران بیشتر گعده های انفرادی و جمع کوچک است تا احزاب با اساسنامه و مرامنامه و عضوگیری و وفاداری احزاب از یکسو؛ و پاسخگویی و شفاف سازی سران احزاب به اعضاء از سوی دیگر به مرام و تحقق شعارها؛ و اکثراً در گرداگرد انتخابات تشکیل و پس از پیروزی در آن انتخابات و تقسیم غنایم و دستاوردها بین همان جمع گعده ای اندک، معمولا فراموش شده و رونق عمومی این دکان تا انتخاب بعدی به کسادی می گراید و افراد یادشان می رود چه قول و وعده هایی به انبوه جمعیت انتخابگر داده اند و شما علت اصلی رویگردانی اکثر مردم و خاصه جوانان را از دو حزب حاکم در ایران دقیقاً در همین نکته باریک و ظریف ولی پرمفهوم و نغز و پرمغز کنکاش بفرمایید!!
در وزارتخانه ها پس از استقرار رییس جمهور، افراد سردسته احزاب و پدرخوانده های سیاسی نامور معادل همان یقه سفیدان مرکز و غرب اروپا به کمک لیدرهای منطقه ای ابتدا در اطراف نگریسته و کسی که حداقل نمره قبولی را داشته بر دیگران ترجیح داده و اگر کسی با حداقل شرایط مقبول وجود نداشت به سراغ افراد صاحب شانس رفته و با آنان وارد گفت و گو می شوند که بماند از آن چه خروجیی تحصیل می شود و همیشه دست آن طبقه قاطبه اکثریت در انتخاب در پوست گردو می ماند!!
این افراد هم به محض جلوس بر سریر قدرت باید خرده فرمایش ها را یکی پس از دیگری عملی نمایند و گرنه پایه میزشان لرزان خواهد شد!!
این حرکت تاریخی و جدید و سرنوشت ساز در روزگار ما و در عرصه سیاست تعیین رأس تصمیم گیری وزارتخانه یعنی نظرسنجی و مطالبه از وسط کانون اعضای یک وزارتخانه با شناخت جامع از رسالت، شرح وظایف و مأموریت ها و کارکردهای دستگاهی تا کنون بدین شکل سابقه نداشته است، گوی آن که ممکن است خالی از اشکال نباشد و افراد رد شده از فیلتر آنان ممکن است آن شایستگی را در برابر سایرینی که احتمالا به هر دلیل کاندیدا نشده و خود را در معرض قضاوت نگذاشته اند یا در اولویت قرار نگرفته اند؛ نداشته باشند و این جانب به عنوان منتخب نهایی این اجتماع نخبگانی و تخصصی، معترف و آماده هستم در صورت تشخیص عموم و اکثریت جامعه ای که بدان تعلق داریم تابع جمع بوده و هر کس را که مناسب تر تشخیص بدهند به خواست عمومی شان گردن نهم و من هم به عنوان یکی از مطالبه گران سرسخت تغییر وضع موجود به مطلوب در پیشانی این صف و در وسط جمعیت همراه و هم قدمشان شوم.
وضعیت این انتخاب به گونه ای بود که من در ابتدا بنا به شناخت بسیار جامع از وضعیت شکنندگی اقلیمی و ناترازی های بسیار در ابعاد آب، انرژی، سرمایه، بهره وری، کمبودها و معضلات تلنبار شده از نیم قرن و … هرگز تمایلی به پذیرش این سمت نداشتم ولی با تماس مکرر و درخواست برخی از عزیزان در ابتدای طرح و سپس پیگیری بسیار زیاد و انبوه پیام های عزیزان در مقابل این همه محبت و احساس و درخواست که ناشی از بغض های کهنه و زخم های عمیق جامعه متخصصان مظلوم کشاورزی ایران بود با احترام سر تسلیم فرود آورده و دور از انصاف دیدم که وارد این کارزار نشوم و پرچمی که به دست من و دو تن از منتخبانشان داده بودند بر دست گرفتم و با ایشان همگام شدم.
بالاخره امر جدی شد و برخی از بزرگان و بسیاری از افراد بدنه از سراسر کشور که همگان فرزندان عزیز من هستند با شور و شعف مرا تشویق فرمودند و احساسم این بوده و هست که هر کس وزیر شود بدون در نظر گرفتن این قدرت بدنه اجتماعی و اعتنای به توانایی ها و درخواست های آنان نمی تواند حتی یک قدم بردارد.
این خواسته کم کم از مراجع اولیه یعنی کمیته محترم بررسی صلاحیت ها گذشت و به ستاد راهبردی با ابتکار نابغه دوران جناب آقای دکتر جواد ظریف پایه ریزی شد راه یافت و من دوست داشتم و دارم در ستاد کار به مناظرات می انجامید و سه بخش شناخت و دیدگاه؛ برنامه عملیاتی و چگونگی اجرای نسخ پیشنهادی کاندیداها برای گذر کشتی کشاورزی ایران از این توفان و جان سالم به در بردن وزیر از این باتلاق موجود فعلی برای اعضای محترم شورای راهبردی مشخص و عیار آنان بهتر سنجیده می شد.
این ها از برنامه وزارت برای تولید و توزیع و مصرف و تامین غذای ملت که تقریباً حدود ۵ سال اخیر روی آن به شدت و جدیّت کار کرده ام و با برنامه های متعارف وزارتخانه بسیار متفاوت است و در صورت لزوم امکان ارائه آن در مراجع مربوطه موجود است و اما در رخ دیگر این سکه برای من همیشه سوال بوده و هست که چرا دستگاهی که وظیفه تامین قوت مردم را به عهده دارد، خود در خانه باید این قدر سفره اش خالی و فرزندانش درمانده باشند؟!! وزارتی که روزی پشتیبانی جنگ را بر عهده داشت چرا نتواند از سازمان کار و افراد خود دفاع کند؟! وزارتی که بیشترین زمین را در مملکت دارد چرا باید کارکنانش مستاجر و آواره این کوچه و آن خیابان باشند؟!! که البته ریشه این همه بی توجهی حداقل به ۴ دهه در بخش کشاورزی باز می گردد!!!
من شخصاً پس از ۵ سال مطالعه مداوم و مستمر و شبانه روزی شیوه های کشاورزی در جهان و نظام های تولید به یک نظریه جدید به نام ” نظریه کشاورزی ناحیه ای” رسیده ام و معتقدم این شیوه غلط برنامه ریزی از بالا به پایین و مدیریت کشاورزی از فراز و ارتفاع طبقه ۱۶ خیابان طالقانی صرفاً امری مذموم و ناپسند و ناشایست است و به عنوان کسی که تمام و یا اکثر عمر خدمتی و زندگی اش را در بیابان ها و کوهپایه ها و کوهستان ها و در قطب های کشاورزی ایران در تمام اقلیم ها از خوزستان تا کهگیلویه و بویراحمد تا چهارمحال و بختیاری تا آذربایجان غربی تا جنوب کرمان تا اصفهان تا تهران و حتی سایر کشورها در قاره های دیگر از نزدیک خاک مزرعه را خورده ام به خوبی با همه وجودم حس می کنم که این وزارتخانه بسیار بزرگ با این همه ظرفیت های متنوع و گوناگون و در حین حال با برخی محدودیت های اقلیمی با این شیوه مدیریتی در ۵۰ سال گذشته راه به جایی نخواهد برد و در کمال شرمساری باید خدمتتان عرض کنم که نه تنها برنامه ریزان درون وزارتخانه به علت عدم شناخت پیچیدگی های تولید بر بستر نه تنها اقلیم که حتی میکروکلیماهای بسیار متنوع آن و حتی دانشگاه ها و موسسات تحقیقاتی داخلی هم نسخه کاربردی و عملیاتی برای خروج از این روزمَرَگی که روز مرگی است، ندارند و از برنامه اول تا همین برنامه هفتم مرتباً با عبارات و کلمات بازی کرده و داستان copy paste را شاهد هستیم. من ایمان دارم ارتباط ما با جهان دانش و تکنولوژی جهان حداقل در سه دهه اخیر تقریباً قطع شده و به جای پرداختن به مباحث کلان و ریز شدن آن در برنامه های عملیاتی در سطح فارم به تکرار یک فرآیند غلط و اصرار بر آن در شرایط اورژانسی وقت و هزینه مردم و طبیعت و آیندگان را حراج کرده ایم. یکی از ضعیف ترین و ظالمانه ترین برنامه ها در بخش کشاورزی در سال های پس از انقلاب برنامه هفتم توسعه است و وقتی پس از تقدیم آن به مجلس به رئیس جمهور شهید نامه نوشتم با انتقاد از نگارش غیرفنی، غیراصولی و قابل اجرا نبودن آن خواستار برگزاری مناظره با نویسندگان آن و اصلاح آن شده بودم و متأسفانه راه به جایی نبرد، اگر چه نمایندگان مجلس تلاش کردند از وخامت و مصیبت آن بکاهند!!
الان در وزارت جهاد کشاورزی که من نام آن را زمانی وزارت گندم و اینک وزارت مرغ و تخم مرغ و در مهر و آبان وزارت گوجه فرنگی گذاشته ام و مشخص است که مایه شرمساری و تحقیر یک دستگاه بسیار بزرگ طراح اقتصادی- تولیدی- بازرگانی با رویکرد زیست محیطی بوده و اکنون ما با یک مدیریت اورژانسی مواجه هستیم و ۹۰ درصد فضای این بیمارستان را فقط واحد اورژانس اشغال کرده و از آن دستگاه عظیم علمی، استراتژیک، دانش محور، دانشمندساز، مدیرساز، متخصص پرور از کارشناسان مشتی ربات ساخته که از صبح تا عصر پشت کامپیوتر نشسته و فقط در یک سری سامانه باید اعداد را وارد و تیک بزنند و شخص شما چون پزشک هستید می دانید عواقب این یکجانشینی بر سلامت این جوانان تا چه حد مضر است!! و هیچ به علم و دانش و کارإیی آنان افزوده نمی شود. زمانی در حدود ۳۰ سال پیش که ما کارشناس مرکز دهستان و شهرستان بودیم در ماشین های لندرور فرسوده مرتباً در کوه و بیابان بودیم و برخی از مناطق کوهستانی را پیاده یا سوار بر قاطر می پیمودیم و حداقل از لحاظ جسمانی ورزیده بودیم!!! حال پس از ۳ دهه همان لندرور قراضه و قاطر را هم نداریم!!!
الان سری به مراکز خدمات یعنی خط مقدم جبهه تولید بزنید اولین نیازمندی مرکز مراجعه کارشناسان به مزارع و باغ هاست و اولین نیاز کارشناسان وسیله نقلیه است که ندارند و در طرحی که مثلاً اجاره خودرو است ماشین سواری اجاره کرده که تا مزرعه نمی رود و به دلیل نداشتن کمک خود کارشناس از چانه زدن با راننده خسته و منصرف می شود!!!
در طرح عجیب و سراسر مسخره تنطیم بازار، مدیران ارشد در وزارتخانه با راه اندازی کارناوال و حرکات نمایشی اقدام به تهیه فیلم پارتیزانی نموده و وارد توپ و تشر در میدان بهمن با مرغ فروش می شوند که فیلم بگیرند و از تلویزیون پخش کنند و تمام عزت و آبرو و حیثیت ۱۴۰ ساله این وزارتخانه علمی و خدمتگزار و دانشمندان آن را با بازی کردن نقش اشتباهی گروهبان قندعلی و گزمه سر گردنه به باد می دهند!!!
کارشناس ارشد ما باید با آن همه تحصیل و تخصص برود در نانوایی وزن خمیر چانه بگیرد که کم نباشد!!
جناب آقای رییس جمهور!!
شما وزیر بهداشت بودید و تا آخرین دهستان ها مرکز بهداشت داشتید و ما هم مرکز خدمات جهاد کشاورزی دهستان داریم و می دانید در پیشانی روستا که محل تولید است باید امکانات و نیروی انسانی با انگیزه داشته باشید، شما آدم باسواد و فوق تخصص هستید و من هم phd دارم بفرمایید در کجای دنیا و با کدام نسخه مدیریتی سطح کار یک نخبه دانشگاهی [که الان به عنوان اسیر جنگی در استخدام این وزارت درآمده] با استانداردهای بین المللی همخوانی دارد و این بیگاری های بی ارزش باید به یک فوق لیسانس در مرکز دهستان یا شهرستان سپرده شود؟!!
سری به سازمان عظیم تحقیقات و آموزش و ترویج بزنید انبوهی از اهل علم و تحقیق آنجاست ولی تو را به حضرت عباس قسم پای درد دلشان بنشین و ببین هم عضو هیأت علمی و عضو غیر هیأت علمی آن چه می گوید؟!!
سری به باغدارانی که هر ساله از سرماهای دیررس و تکراری بهاره خسارت بسیار شدید می بیند و اکثر محصولشان در یک شب سرد جلوی چشمانشان از بین می رود بزنید.
کارشناسان ما را به گوشه ای ببرید و به آنان تضمین بدهید که برای گفته هایشان توسط روسایشان بعداً بازخواست و مؤاخذه نمی شوند؛ ببینید کتابی از درد دل های تاریخی و عقده های وانشده از ۵۰ سال ظلم و ستم به این بخش برایتان از بر می خوانند!!
شما و وزیری که بدون توجه به خواست آنان بر آنان می گمارید چگونه می توانید این همه ناامیدی منبعث از ناکارآمدی های متعدد مدیریتی و عدم درک درست شرایط و شکاف عمیق مدیریتی بین ستاد و صف و بین مدیر و کارشناس و کارمند را پر کنید و چگونه می خواهید بهره وری را بالا برده و با کاهش ۱۹ میلیارد مترمکعب آب به آن خودکفایی ۹۰ درصدی در سند قانون برنامه هفتم برسید ؟! با کدام نیرو ؟! با کدام انگیزه ؟!! با کدام دلخوشی؟!! با کدام تکنولوژی؟!
آیا شما هم می خواهید اعداد بیکاری وزارت کار و نرخ تورم مرکز آمار ایران و نرخ رشد اقتصادی بانک مرکزی را باور کنید ؟!! اگر چنین است ما با شما کاری نداریم!!
اگر اعداد رشد اقتصادی در بخش کشاورزی و تراز تجاری و بهره وری کمّی در بخش کشاورزی و مقایسه کشت و صنعت ها و فعالیت های دهه ۳۰ و ۴۰ را با ۵ سال اخیر به شما با اعداد نشان بدهم از غصه دق می کنید!!
بزرگترین مشکل کشاورزی امروز ایران عدم شناخت و تحلیل وضعیت امروز ایران است به عنوان کسی که دو دهه دروس مختلف آمار پیشرفته و بیومتری را تدریس کرده و تمام زندگی و ادله ام بر مبنای ریاضی و قابل رد و اثبات است به شما می گویم شما یک وزیر انتخاب کنید نه یک مدیر بحران الان از سر تا پای وزارت ما بحران است و وزیر مانند آتش نشانی است که از اطفای حریق اول خلاص نشده توی راه آدرس مکانی دیگر می دهند که به ایستگاه آتش نشانی نیا و به آدرس بعدی برو!! و او هم آبی در ماشینش برای نشاندن آتش و رمقی برای کار نمانده است!!!
وزارت جهاد کشاورزی شده بانک و معدن انواع کارهای اورژانسی وبحران ها؛
بحران پول گندمکاران همین الان که دارم برایتان به سرعت این نوشته را در گوشی تایپ می کنم وزارت ما بالای ۱۰۰ هزار میلیارد تومان و بلکه بیشتر پول گندمکاران را نداده است و این فقط یک قلمش است !!!
الان در مناطق سردسیری از اوایل شهریور کشت پاییزه در گندم و در گرمسیر کشت پیاز طرح استمرار به روش onion- set شروع می شود و نهاده و برنامه می خواهد!!!
الان حتی مسائل کوچک هم هر کدام به یک بحران تبدیل شده:
خودتان را به جای وزیر یتیم و مادرمرده جهاد کشاورزی بگذارید:
بحران اختیار در انتخاب مدیر و مقاومت در برابر تحمیل نیروهای بیرونی!!!
بحران سوخت
بحران برق
بحران آب
بحران کود
بحران سم
بحران بذر
بحران خوراک دام
بحران علوفه
بحران گوشت
بحران پیاز
بحران سیب زمینی
بحران گوجه فرنگی
بحران ارز
بحران سرمایه
بحران آتش سوزی جنگل ها و مراتع
بحران بیمه
بحران گرما
بحران سرما
بحران درآمد و هزینه های کارکنان
همه اش شده ناترازی وبحران
ببینید کوچکترین مسائل ما شده بحران!!!نمی خواهم کسی را مقصر کنم فرض کنید همه تقصیرها را من شخصاً به عهده بگیرم و ۳۰۰۰ بار مرا اعدام کنید نه با مچ گیری، نه با محکومیت گذشتگان، نه با مخفی کاری وضعیت اسفبار امروز نمی توانیم از این دریای بحرانی عبور کنیم. من نام کاندیداهای وزارت را دیده ام و فقط چندتایش که بیرون از وزارت هستند تا الان از نزدیک ندیده ام امثال ما و دکتر بخشنده و دکتر زند و دکتر حسن نژاد و دکتر قاسمی و همچنین بقیه که کاندیدا نشدند خیلی خوب می دانند و وقتی با آنان صحبت می کنید شغل وزارت را به آب زدن یک شناگر در برکه ای با ۳۰۰ تمساح می بینند که اگر ۳۰ هزار جان داشته باشی یکی اش را به آن طرف ساحل نمی رسانی!!!!
آقای رییس جمهور من نه به عنوان یک کاندیدای وزارت، بلکه به عنوان یک کارگر حرفه ای در مزرعه و بچه خوزستان قطب کشاورزی و بالاترین تولید کننده محصولات کشاورزی درایران و کسی که همه عمرش در مهم ترین و اصلی ترین رشته کشاورزی در دنیا یعنی زراعت درس خوانده و ۴ بار دانشگاه رفته و ادعا دارد کمتر کسی در جهان همزمان به اندازه او تحصیل و تدریس و تحقیق و کاراجرایی و میدانی( سرجمع ۹۶ سال و نیم یعنی نزدیک به ۲ برابر عمرش!!!) کار کرده است، از جنابعالی خواهشمندم اگر بخواهید به جز توان تخصصی و تجربه فنی اجرایی و سواد تولید محور با اولویت رشته زراعت که مشکل کشاورزی ایران است و حتی همان کمبود مرغ و گوشت هم مستقیماً به ضعف زراعت برمی گردد؛ هر وزارتخانه ای را می خواهید به اولویت چیزهای دیگری که در برنامه تان هست از جمله سهم بری مناطق و مذاهب و اقوام و غیره به کاندیداهای خاص اختصاص دهید؛ تو را به خدا قسم اینجا با جان و نان مردم بازی نکنید و این وزارتخانه جای تمرین نیست، نه جای کارآموزی است، نه جای خطابه و سخنرانی است، نه جای آزمون وخطاست، نه جای ژست سیاسی است، حتی ورزیده ترین متخصصان آمده از میدان عملیاتی باز هم برای سر و سامان دادن به این قبرستان متروکه و خرمن سوخته و اجتماع بسیار بزرگی از ناترازی ها کار بسیار بسیار بسیار سختی دارند و این را به جنابعالی و با صدای بلند فریاد می زنم و هشدار می دهم اگر امنیت غذایی و همزمان صرفه جویی و پس انداز آب در سفره های آب زیرزمینی با بیلان منفی را می خواهید و تقاضا دارید سه ماه دیگر کارکنان و گاوداران و گلخانه داران و مرغداران و … جلوی وزارت تجمع نکنند و بر علیه وزیر منتخبتان شعار فلانی حیا کن وزارتو رها کن!! سر ندهند به جز با بچه های وزارت جهاد کشاورزی و آن هم نه مدیرانی که آنان را به صندلی و میزشان جوش داده و با قلم و چکش هم کنده نمی شوند و سه زیست بوده و از هر سه ستاد جلیلی و قالیباف و شما لوح تقدیر داشته!!، بلکه از همان آخرین دهستان های لب مرز یعنی دوست محمد در سیستان و بلوچستان تا پاسگاه اصلاندوز درپارس آباد و مغان و سد ارس در اردبیل و شهرستان ها و استان ها با کسی مشورت نکنید و وزیری شجاع انتخاب کنید که با صداقت قدرت اعتراف به همه ضعف هایش داشته باشد و شما و کابینه را با آمار دروغ گول نزند!!! و البته بتواند با و به کمک این جمع بزرگ فرهیخته و خردمند در تمام بخش ها و زیرمجموعه های وزارت برای تمام این مشکلات راه حل داشته باشد و وزارت و دولت را از انواع بحران فعلی به تعریف مگاپروژه و پیوند کشاورزی ایران با دنیا برساند.
جناب آقای دکتر پزشکیان!
شما فرمودید من صدای کسانی هستم که کسی صدایشان را نمی شنود، یکی از آنان من هستم که به دولت قبل ۳۴ نامه نوشتم و این هم اولین نامه برای شماست، پس لطفاً صدای من و همه همکاران مظلومم و بازنشستگان را بشنوید و مشکلات انبوه معیشتی و مسکن و مهم تر از همه استقلال وزارتخانه را از کارچاق کن ها و دلال ها بگیرید و بگذارید وزارت ما خوشنام ترین دستگاه دولتی بماند این وزارت، وزارت شهیدان وجانبازان و رزمندگان و سنگرسازان بی سنگر و تلاشگران جبهه تولید غذاست، ما را با انتخاب وزیری که نتواند از فیزیولوژی و اکولوژی کمتر از ۲۰ بگیرد ما را ناامید و تحقیر نکنید، وزیر لایق و برازنده ای برای ما انتخاب کنید تا به او افتخار کنیم نه این که از خجالت آب شویم و ۶ ماه بعد او را استیضاح کنند و یا شما عذرش را بخواهید یا ناگاه از روی صفحه رادار محو شود!!، وقتی در ۵ سال ۶ وزیر و سرپرست آمده یعنی این که اینجا جای کارآموزی نیست!!
یادتان هم نرود قدر این سرمایه اجتماعی کارکنان و بازنشستگان را بدانید و به خواسته هایشان اگر حق تشخیص دهید رسیدگی کنید، هیچ کجای دنیا چنین ثروتی نیست، آنان را مثل رنگ قیمت سهام در بازار بی اعتماد بورس در تابلو قرمز نکنید و اولین قولی که از وزیر ما می گیرید این است که حرمت و کرامت کارکنان و بازنشستگان را حفظ کند و وزارت و منابع آن را حراج نکند و کوتوله های سیاسی بی سواد و گروهبان قندعلی ها را اتوبوسی از بیرون نیاورد و بر ما مسلط نکند و این اتوبوسی هایی هم که دیگران آورده اند و در تمام عمرشان ۳ صفحه کشاورزی نخوانده اند و همه پست های وزارت ما را اشغال کرده اند، بفرستند بروند همان جایی که بوده اند و آنجا را آباد کنند!! و وزیر بعدی مشکلات معیشتی و مخصوصاً مسکن کارکنان را در صدر برنامه های خودش قرار بدهد و می تواند این کار را بکند، چون وزارت ما گدا و ندار و فقیر نیست و ظرفیت های فراوانی در آن هست و مطمئن باشید این بچه های عزیز ما این قدر شرافتمند هستند که با احترام به آنان و حل مشکلاتشان، هزاران برابر در کار و خدمت به مردم جبران کرده و ضمن کمک به وزیر؛ شما، دولت چهاردهم و نظام را سرافراز خواهند نمود و بر عکس، وزرای مغرور و از دماغ فیل افتاده و کم سواد و غیرفنی را تحمل نکرده وآنان را توهین به تابلوی وزارت و خانه خودشان می دانند و در چنین شرایطی آثار و تبعات بسیار وحشتناک آن دامان شما را هم خواهد گرفت و همچنین عدم تسلط وزیر بر ریز فعالیت ها و مخصوصاً زمان بندی عملیات کشاورزی در طول سال و تمام ابعاد آن، خسارات بسیار جبران ناپذیری بر اقتصاد و معیشت مردم خواهد داشت و شما آثار آن را گاه می بینید و گاه هم نمی بینید ولی ما از آن درون علاوه بر آن که می بینیم زجر هم می کشیم و برای رئیس جمهوری که وزیر ضعیف معرفی می کند اگر نفرین نکنیم، دعا هم نمی کنیم!!!.
من آنچه لازم بود برایتان نوشتم چون شما تنها رئیس جمهور فوق تخصص در جهان هستید و حتماً انتظار جامعه باید هم از شما بالا باشد و مانند داراب قنبری فرهیخته به جز عزت ملت ایران و معرفی مدیران متخصص و آچار به دست و حرفه ای و دستپاک و پایان حکومت اقلیت بر اکثریت؛ هیچ از شما نخواسته و مناعت طبع و شرافتمان مانع از التماس و گدایی برای پست و مقام است و فهم درک گرسنگی در جامعه مانع از بی تفاوتی یک انسان دردمند و آگاه و مسلط بر فرآیندهای تولید خوراک انسان و دام و طیور بوده و دیگر در این دنیا و روز قیامت مدیون و بدهکار شما و همکارانم و کشاورزان و ملتی که نیازمند به غذای کامل و ارزان هستند نخواهم بود و شب ها بر خلاف این ۵ سال اخیر می توانم آسوده شوم و راحت سر بر بالین گذاشته و بخوابم.
از صمیم قلب برایتان آرزوی موفقیت و سرافرازی می کنم و همه وجودمان را برای اعتلای ایران و سربلندی نظام و رهبری و دولت و مردم هزینه می کنیم فقط انتظار داریم به جامعه متخصص وزارت ما به دیده احترام نگریسته شود آن گاه تمام مشکلات کشاورزی ایران حتی ناترازی آب توسط همین کارکنان نخبه حل خواهد شد.
ارادتمند و دوستدار شما:
دکتر سیّد یعقوب موسوی
ساعت ۴ و ۱۲ دقیقه بامداد شنبه مورخ ۲۰ مرداد ۱۴۰۳- تهران