اقتصاددان : سید حسین موسویان، متخصص سیاستهای امنیتی خاورمیانه و هستهای در دانشگاه پرینستون و سخنگوی پیشین تیم مذاکرهکننده هستهای ایران : توافق هستهای با ایران ممکن است — اما فقط اگر آمریکا از تاریخ درس بگیرد
استیو ویتکوف، نماینده ویژه آمریکا در امور خاورمیانه، تأکید کرده است که هر توافقی باید «توافق ترامپ» باشد. تیم ترامپ میتواند در دیپلماسی با ایران موفق شود اگر پنج اصل اساسی را بپذیرد
در حالی که دور دوم مذاکرات هستهای میان ایالات متحده و ایران این آخرهفته آغاز میشود، بیاعتمادی و بدبینی میان دو طرف همچنان در سطح بالایی باقی مانده است. دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، همچنان به تهدید کشورایران ادامه میدهد. من چون سالها به عنوان دیپلمات خدمت کردهام، درک میکنم چرا رهبر عالی ایران، آیتالله علی خامنهای، بهدرستی با احتیاط رفتار میکند. او اخیراً گفته است: «ما نسبت به طرف مقابل بسیار بدبین هستیم، اما نسبت به تواناییهای خود خوشبینیم. »
بر همین اساس، بسیاری از تحلیلگران معتقدند احتمال دستیابی به توافق بسیار کم است. در واقع، به نظر میرسد طرف آمریکایی حتی بهدرستی نمیداند که دقیقاً چه نتیجهای از مذاکرات میخواهد. استیو ویتکوف، نماینده ویژه آمریکا در امور خاورمیانه، تأکید کرده است که هر توافقی باید «توافق ترامپ» باشد — تا آن را از توافق هستهای سال ۲۰۱۵ در دوران ریاستجمهوری باراک اوباما متمایز کند. اوایل همین هفته، ویتکوف اعلام کرد که ایران میتواند برنامهای برای غنیسازی اورانیوم تا سطح ۳.۶۷ درصد داشته باشد. اما سپس نظر خود را تغییر داد و گفت موضع رئیسجمهور این است که باید بهطور کامل توانایی غنیسازی ایران حذف شود.
با این حال، من باور دارم که راهی برای پیشرفت و موفقیت مذاکرات وجود دارد. این مذاکرات فرصتی است که میتواند نه تنها آینده برنامه هستهای ایران، بلکه مسیر کلی خاورمیانه را شکل دهند. لذا موفقیت این مذاکرات بیش از حد مهم است و نباید این فرصت از دست برود. توافقی میتواند موفق باشد که الف) از جنگ پرهیز کند، ب) مجموعهای جامع از مسائل — نه فقط هستهای — را هدف نهایی قرار دهد و ج) به ایران مصالحهای واقعبینانه در مورد برنامه هستهایاش ارائه کند.
با توجه به چهار دهه حضور مستقیم یا غیرمستقیم در تعاملات هستهای ایران و آمریکا، معتقدم سیاستهای تاریخی آمریکا نقش تعیینکنندهای در شکلگیری بحران هستهای امروز داشتهاند. در دهه ۱۹۵۰، در قالب برنامه «اتم برای صلح» در دوران ریاستجمهوری آیزنهاور، ایالات متحده پایههای یک ایران هستهای را بنا نهاد؛ زیرا شاه را متحد منطقهای خود و ضامن منافع غرب میدانست. در سال ۱۹۶۷، آمریکا اولین رآکتور ایران را در تهران ساخت. در سال ۱۹۷۴، سیا به رئیسجمهور وقت، جرالد فورد، گزارش داد که شاه ممکن است تا سال ۱۹۸۴ به سلاح هستهای دست یابد.
اما پس از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹، موضع واشنگتن تغییر کرد و از آن زمان به بعد تلاش کرد حتی دسترسی ایران به فناوری هستهای صلحآمیز را نیز مسدود کند — در حالیکه طبق ماده چهارم پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT)، ایران از حق توسعه انرژی هستهای صلحآمیز برخوردار است. در اواخر دهه ۱۹۸۰ و اوایل دهه ۱۹۹۰ که من در وزارت امور خارجه ایران خدمت میکردم، موضع ما روشن بود: ایران جاهطلبیهای گسترده هستهای شاه را کنار گذاشته و اگر آمریکا سوخت رآکتور تهران را تأمین میکرد و کشورهای اروپایی به قراردادهای پیش از انقلاب خود برای تأمین راکتور و سوخت عمل میکردند، ایران از غنیسازی و تولید آب سنگین صرفنظر میکرد. این مذاکرات به دلیل مخالفت سرسختانه آمریکا شکست خورد. اگر واشنگتن موافقت میکرد، ایران احتمالاً هرگز بهدنبال غنیسازی نمیرفت.
مقاومت غرب باعث شد ایران در پی خودکفایی هستهای برآید — که در سال ۲۰۰۲ محقق شد. سپس برنامه هسته ای ایران به کانون توجه آژانس بینالمللی انرژی اتمی تبدیل شد و مذاکرات با آلمان، فرانسه و بریتانیا آغاز شد. بهعنوان یکی از اعضای تیم مذاکرهکننده، شاهد شفافیت بیسابقه ایران بودم — از جمله تعلیق غنیسازی و پذیرش اقدامات راستیآزمایی حداکثری. ما به اروپا پیشنهاد دادیم: در صورت احترام به حقوق هستهای صلحآمیز ایران طبق NPT، ایران نیز تضمینهای جامع علیه ساخت سلاح هسته ای ارائه میدهد. اما مذاکرات به دلیل عدم پذیرش هرگونه غنیسازی توسط آمریکا شکست خورد. حسن روحانی، مذاکرهکننده ارشد وقت، به من گفت که آیتالله خامنهای هرگز ممنوعیت غنیسازی را نخواهد پذیرفت. روحانی نقل کرد که رهبری گفتهاند: «اگر ایران بخواهد از حق غنیسازی خود صرفنظر کند، یا باید بعد از فوت من باشد، یا من باید از رهبری استعفا دهم.»
در سال ۲۰۰۶، محمود احمدینژاد غنیسازی را از سر گرفت، همان سالی که آمریکا و اتحادیه اروپا پرونده ایران را به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع دادند. طی سالهای بعد، شش قطعنامه شورای امنیت ایران را تحریم کرد و ایران در پاسخ ظرفیت غنیسازی خود را افزایش داد. تا سال ۲۰۱۳، ایران تنها دو ماه با توانایی گریز هستهای فاصله داشت. چرخه “تحریمهای تشدید شونده”” و پیشرفتهای هستهای” هر دو طرف را در بنبستی راهبردی قرار داد.
اوباما با درک بیفایده بودن فشار، رویکرد خود را تغییر داد. در سال ۲۰۱۳، آمریکا خط قرمز خود را بازتعریف کرد: جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای، نه خود غنیسازی. نتیجه این تغییر، برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) بود که با قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل تأیید شد و شامل شدیدترین بازرسیها از برنامه هستهای ایران بود، در حالیکه حق غنیسازی صلحآمیز ایران را به رسمیت شناخت. تنشها بهشدت کاهش یافت. طبق برجام، “زمان گریز هستهای” ایران به بیش از یک سال افزایش یافت.
با وجود پایبندی ایران، ترامپ در سال ۲۰۱۸ بهطور یکجانبه از برجام خارج شد و کارزار «فشار حداکثری» را آغاز کرد. ایران نیز در پاسخ سطح و ظرفیت غنیسازی را افزایش داد و “زمان گریزهسته ای” به دو ماه کاهش یافت. سیاست بایدن در قبال ایران — «نه توافق، نه بحران» — عملاً همان تحریمهای ترامپ را حفظ کرد و تحریمهای بیشتری نیز اضافه نمود و اعتماد را بیش از پیش از بین برد. نتیجه سیاست ترامپ و بایدن این شد که اکنون “زمان گریز هسته ای” ایران به یک هفته رسیده است.
تهدیدهای ترامپ اوضاع را بدتر کرده است. او ماه گذشته در فاکسنیوز گفت: «دو راه برای برخورد با ایران وجود دارد: نظامی یا توافق.» برخی پیشنهاد دادهاند اروپا مکانیسم ماشه برجام را فعال کند و تحریمهای سازمان ملل بازگردند. ایران در پاسخ تهدید کرده در صورت حمله، از برجام و حتی NPT خارج خواهد شد و در مسیر تسلیحاتی شدن حرکت خواهد کرد. این بدترین سناریوی ممکن است که میتواند خاورمیانه را به آشوب کشانده و ایران را به یک کرهشمالی دوم تبدیل کند.
اما من باور دارم تیم ترامپ میتواند در دیپلماسی با ایران موفق شود — اگر پنج اصل اساسی را بپذیرد:
۱. دیپلماسی، نه جنگ
جنگهای نافرجام آمریکا — از عراق تا افغانستان — میلیاردها دلار هزینه داشته و میلیونها نفر را نابود کرده است. جنگ با ایران به مراتب فاجعهبارتر خواهد بود. ترامپ باید از سیاست دوگانه «توافق یا جنگ» عبور کرده و به “دیپلماسی” بهعنوان تنها راه ممکن متعهد شود.
۲. دستورکار جامع
درچند دهه گذشته، ایران به تمام توافقات تکموضوعی با آمریکا پایبند بوده — از آزادی گروگانها گرفته تا همکاری علیه تروریسم در افغانستان پس از ۱۱ سپتامبر و برجام — در حالیکه آمریکا در تحقق وعدههایش ناکام بوده است. بنابراین، توافقات تکموضوعی ناپایدارند. درعین حال رسیدن به یک “توافق جامع” در زمان کوتاه واقع بینانه نیست. لذا آنچه اکنون نیاز است، یک “نقشه راه مرحلهای” با اجرای گام به گام با اولویت موضوع هستهای است که زمینه را برای گفتگو در سایر حوزهها فراهم کند.
۳. یک توافق هستهای واقعبینانه
توافق هستهای باید مبتنی بر حقوق و مسئولیتهایی باشد که در پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) تعریف شدهاند. ایران باید در ازای پذیرش اقدامات راستیآزمایی قوی — از جمله اجرای پروتکل الحاقی و کد اصلاحشده ۳.۱ — از منافع صلحآمیز انرژی هستهای برخوردار باشد. همچنین، ایران میتواند در نظر بگیرد که سطح غنیسازی خود را از ۶۰ درصد به زیر ۵ درصد کاهش دهد و برخی از مفاد زمانی برجام (غروب آفتاب) را تمدید کند — از جمله درمورد بازفرآوری اورانیوم.
برای تامین تمایل ترامپ به یک توافق تاریخی که به نام او ثبت شود، ایالات متحده و ایران میتوانند یک توافقنامه دوجانبه امضا کنند که درآن ایران متعهد شود یک «کشور غیرهستهای» باقی بماند. در مقابل، ایالات متحده باید همه تحریمهای مرتبط با برنامه هستهای ایران را لغو کند. تصویب این توافق توسط کنگره آمریکا و مجلس شورای اسلامی میتواند پایداری آن را تضمین کند.
۴. کاهش تنشهای منطقهای
ایالات متحده و ایران در مسائل منطقهای نیز دو کشور تاثیرگذارند و لذا بهتر است وارد تعامل شوند. آنها باید منافع مشروع یکدیگر را به رسمیت بشناسند، درباره موضوعات مورد اختلاف مذاکره کرده و در زمینه مسائل دارای منافع مشترک همکاری کنند. علاوه بر این، توقف تنشهای نظامی بین ایران و اسرائیل، بر مبنای منشور سازمان ملل، اقدامی اساسی خواهد بود. توافق هستهای باید بهعنوان سکوی پرتابی برای گفتوگوهای امنیتی گستردهتر و سودمند برای هر دو طرف عمل کند.
۵. همگرایی اقتصادی
“صلح پایدار” به منافع اقتصادی متقابل وابسته است. روابط تجاری میان ایران و آمریکا میتواند به صدها میلیارد دلار در سال برسد. چنین همگراییای، دستاوردهای دیپلماتیک را تثبیت کرده و به تقویت میانهروی در هر دو کشور کمک خواهد کرد.
تحقق هیچکدام از این موارد آسان نخواهد بود. اما دستیابی به توافق ممکن است، و این توافق میتواند به نتایج مثبت دیگری در منطقه منجر شود. حل چهار دهه تنش بین ایران و همسایگان عرب آن نیز به همان اندازه حیاتی است. چارچوب امنیتی منطقهای — از طریق گفتوگوی هشت کشور حوزه خلیج فارس — میتواند با میزبانی دبیرکل سازمان ملل و پشتیبانی اعضای دائم شورای امنیت آغاز شود.
تنها از راه دیپلماسی، اعتمادسازی و احترام متقابل میتوان به یک معماری امنیتی پایدار در منطقه دست یافت.
A Nuclear Deal With Iran Is Possible—but Only if the U.S. Learns From History
A former Iranian diplomat outlines a path forward.
By Seyed Hossein Mousavian, a Middle East security and nuclear policy specialist at Princeton University and a former spokesman for Iran’s nuclear negotiators.
As the second round of nuclear talks between the United States and Iran get underway this weekend, suspicion and distrust between the two sides remain high. U.S. President Donald Trump continues to make threats against the country I served for years as a policymaker and a diplomat. Understandably, Iranian Supreme Leader Ali Khamenei remains cautious. “We are very pessimistic about the other side, but we are optimistic about our own capabilities,” he said recently.
As such, many analysts believe the chances of a deal are slim. In fact, the American side doesn’t seem entirely sure what outcome it wants from the negotiations. U.S. Middle East envoy Steve Witkoff has emphasized that any agreement must be “Trump’s deal”—distinguishing it from the 2015 nuclear agreement reached under then-U.S. President Barack Obama. Earlier this week, Witkoff said that Iran could maintain a program enriching uranium up to 3.67 percent. He then reversed course, saying the president’s position was to eliminate Iran’s ability to enrich uranium altogether.
Still, I believe there’s a way forward. These negotiations, which could shape not only the future of Iran’s nuclear program but the broader trajectory of the Middle East, are too important to squander. A deal that eschews war, tackles a comprehensive set of issues—not just nukes—and offers Iran a realistic compromise regarding its nuclear program can work.
Having been directly or indirectly involved in U.S.-Iran nuclear dynamics over the past four decades, I believe America’s historical policies have played a pivotal role in fueling today’s nuclear crisis. In the 1950s, under the Eisenhower administration’s “Atoms for Peace” initiative, the United States laid the foundation for a nuclear Iran, viewing the Shah as a regional ally and guarantor of Western interests. In 1967, the U.S. constructed Iran’s first reactor in Tehran. In 1974, the CIA reported to President Gerald Ford that the Shah could potentially acquire a nuclear weapon by 1984.
But Washington changed its position after the 1979 Islamic Revolution in Iran. From that point on, it sought to block Iran from obtaining even peaceful nuclear technology—despite Iran’s rights under Article IV of the Nuclear Non-Proliferation Treaty (NPT), which guarantees the right to develop and use peaceful nuclear energy for all signatories. During my tenure in the Iranian Foreign Ministry in the late 1980s and early 1990s, our stance was clear: Iran had abandoned the Shah’s large-scale nuclear ambitions and would refrain from enrichment and heavy water production if the United States provided fuel for the Tehran reactor and European countries honored their pre-revolution contracts to provide reactors and fuel. These negotiations failed mainly because of unwavering U.S. opposition. Had Washington agreed, Iran would likely not have pursued enrichment.
Western resistance spurred Iran to strive for nuclear self-sufficiency—which it achieved in 2002. Soon Iran’s program became the focus of the International Atomic Energy Agency, prompting negotiations with Germany, France, and Britain. As a member of Iran’s negotiating team, I witnessed Tehran’s unprecedented transparency—including a suspension of enrichment and acceptance of maximum verification measures. We offered Europe a deal: Respect Iran’s peaceful nuclear rights under the NPT, and Iran would offer comprehensive guarantees against weaponization. Yet talks broke down as the United States refused to recognize any form of Iranian enrichment—even within the treaty’s bounds. Hassan Rouhani, Iran’s top nuclear negotiator at the time, told me that Khamenei would never accept a ban on enrichment. “If Iran is to abandon its right to enrich, it will either have to happen after my death, or I will have to resign from leadership,” Rouhani quoted Khamenei as saying in a private meeting.
President Mahmoud Ahmadinejad resumed enrichment in 2006, the same year the United States and the European Union to refer Iran’s file to the U.N. Security Council (UNSC). Over the next several years, six UNSC resolutions sanctioned Iran, which responded by expanding its enrichment capacity. By 2013, Iran was two months from breakout capability. The cycle of escalating sanctions and nuclear advances left both sides at a strategic impasse.
Recognizing the futility of coercion, Obama pivoted. In 2013, the U.S. redefined its red line: preventing Iran from acquiring a nuclear weapon, not enrichment itself. The resulting Joint Comprehensive Plan of Action (JCPOA), endorsed by U.N. Security Council Resolution 2231, imposed the most intrusive inspections on Iran while recognizing its right to peaceful enrichment. U.S.-Iran tensions eased dramatically. Under the JCPOA, the breakout timeline extended to at least one year, where it was supposed to remain for a duration of at least 10 years.
Despite Iran’s compliance, Trump unilaterally withdrew from the JCPOA in 2018, triggering a “maximum pressure” campaign. In response, Iran increased the level and the capacity of its enrichment, bringing its breakout time down from one year to two months. Former President Joe Biden’s policy of “no deal, no crisis” retained Trump-era sanctions while adding hundreds more—further eroding trust. Iran’s current breakout window stands at one week.
Trump’s threats are only making the situation worse. “There are two ways Iran can be handled, militarily or you make a deal,” he said last month on Fox News. Some have suggested Europe could invoke the JCPOA’s “snapback” mechanism, reinstating U.N. sanctions. If that happens, Iran has threatened to exit both the JCPOA and the NPT and to pursue nuclear weaponization if attacked. This is the worst-case scenario—one that could plunge the Middle East into chaos and turn Iran into a second North Korea. But I believe the Trump team can succeed in diplomacy with Iran—if it adopts five foundational principles:
- Diplomacy, Not War
America’s legacy of failed wars—from Iraq to Afghanistan—has cost trillions and devastated millions of lives. War with Iran would be exponentially more catastrophic. Trump must abandon the binary of “deal or war” and commit to diplomacy as the only viable path.
- A Comprehensive Agenda
Iran has honored all single-issue agreements with the United States—including hostage releases, anti-terrorism cooperation after the attacks of Sept. 11, 2001, and the JCPOA—while the United States has failed to deliver on its promises. That’s why single-issue agreements are inherently unstable. Though achieving a comprehensive deal in a short time is also unrealistic, what the two sides need now is a comprehensive agenda—a phased road map beginning with the nuclear file. Success in this domain should pave the way for dialogue on other issues.
- A Realistic Nuclear Arrangement
The nuclear arrangement must adhere to the rights and responsibilities outlined in the NPT. Iran should enjoy peaceful nuclear benefits in exchange for robust verification measures, including implementation of the Additional Protocol and modified Code 3.1. Iran may also consider reducing enrichment from 60 percent to below 5 percent and extend JCPOA sunset provisions—including no reprocessing uranium.
To satisfy Trump’s desire for a legacy-defining agreement, the United States and Iran could sign a bilateral accord in which Iran commits permanently to remaining a “non-nuclear weapon state.” In return, the United States should remove all nuclear-related sanctions. Congressional and parliamentary ratification would cement the deal’s durability.
- Regional De-escalation
The United States and Iran need to engage on regional concerns. They should acknowledge each other’s legitimate interests, negotiate on the disputed issues, and cooperate on matters of common interest. Moreover, halting military tensions between Iran and Israel based on the U.N. Charter would be essential. The nuclear deal should serve as a springboard for broader mutually beneficial security dialogues.
- Economic Integration
Long-term peace hinges on mutual economic benefit. U.S.-Iran commercial ties could reach hundreds of billions annually. Such integration would anchor diplomatic gains and empower moderates on both sides.
None of this will be easy to achieve. But an agreement is possible, and it would lead to other positive outcomes in the region. Resolving four decades of tension between Iran and its Arab neighbors is equally vital. A regional security framework—initiated through dialogue among the eight Persian Gulf nations—could be hosted by the U.N. secretary-general with backing from permanent Security Council members. Only through diplomacy, trust-building, and mutual respect can a sustainable security architecture in the region be achieved.
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع